این داستان تقدیم به شما اونقدر شلوغ بودکه داشتم خفه می شدم. اتوبوس جای سوزن انداختن نداشت، اونوقت شعار می دهند که از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنید.اگه حتی یک دوچرخه هم داشتم با اتوبوس به مدرسه نمیرفتم.کنارم توی اتوبوس، خانومی خوشگل با آرایشی ملایم و عطری ملیح بود که بوی عطرش من…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من امين ٢١ سالمه ساكن كرج اون اتفاق مال ٦سال پيشه… *** هر سال با دايي و زن دايي و خاله و شوهر خالم ميريم شمال يادمه ما سال ٩١ با فاميلامون رفتيم شمال خونه ي اون يكي خالم.من از ١٣ سالگي تو كف زن داييمم اسمش عسله…
این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان من در یکی از شهرهای جنوبی زندگی میکنم شغلم اداریه و یه همکار داشتم که چهار سال بیوه بود اگر نحوه آشنا شدنمون رو بخوام بگم خیلی طولانی میشه به صورت خلاصه بگم که بعد از یه مدت که آشنا سدیم و رابطه برقرار کردیم بیرون…
این داستان تقدیم به شما :تا ده دقیقه دیگه جلوی در خونتونم بیا پایین :چشم گوشیو قطع کردمو شالمو آزاد انداختم روی موهام ،بعد از مطمئن شدن از سرو وضعم رفتم پایین به محض اینکه رسید سوار ماشین شدم و سریع درو بستم :وووووویییی یخ زدممم میگم کوروش…… برگشتم سمتش که دیدم داره با اخم…
این داستان تقدیم به شما سلام میخوام براتون جریان اولین سکس با پدرشوهرمو بنویسم… *** قبل از هر چیزی بگم من اسمم نیلوفره 26 سالمه و از نظر عموم زیبا هستم . سینه های درشت و رون و باسن پری دارم. پدر شوهرم اسمش فریدونه، خیلی سکسیه و خیلی خیلی به خودش می رسه .…
این داستان تقدیم به شما سلام . من علی هستم 23 ساله یه پسر ابانی و احساسی و البته شهوتی قد بلند و هیکلی البته فکر نکنین کوه عضله هستما نه …بگذریم. این خاطره برمیگرده به سال نود و دو که مجرد بودم و کف کف,اقا اونزمان من با پدر و مادرم منجیل زندگی میکردیم…
این داستان تقدیم به شما مدتی پیش یه سفر رفتم مالزی. با نرم افزار اسکات دنبال پیدا کردن یه دختر بودم که یهو دیدم یه نفر پروفایل من رو دید. رفتم تو پروفایلش و دیدم یه دختر 22 ساله عربستانی هست. عکسش هم با روبند بود. یعنی هیچی از صورتش معلوم نبود. … بهش پیام…
این داستان تقدیم به شما اسم زنم ناهيده . ٢٢سالشه وقتي ٢٠ سالش بود ازدواج كرديم منم اونموقع ٢٧ سال داشتم و اسمم نيماست. قدم ١٧٥ و وزنم ٧٠ كيلوئه زنم قدش ١٦٤ و وزنش ٥١ كيلو. هيكل رديف بدون گوشت اضافه و باشن خوش فرم و كلا خيلي هيكلش توپه. من خيلي حشريم داستاني…
این داستان تقدیم به شما بابکم. با “رها ” تو دانشگاه آشنا شدم و حسها و دغدغه های مشترک و فشار خانواده هامون مارو تبدیل به زوج کرد… *** رها زن بسیار سکسی و لوندیه و واقعا ذاتا رهاست فانتزی دیدن سکسشو چهار سال بعد از ازدواجمون بهش گفتم فقط خندید و گقت رو خودت…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم آرامه و ۱۹ سالمه هیکلم واقعن سکسی و عالیه و دوستم علی۲۱ سالشه و اهل ی شهر دیگه ما اکثرن تو تلگرام باهم میحرفیم ینی از هر دری حرف میزنیم… *** ی مدت ک از دوستیمون میگذشت ی روز علی زنگ زد ک امده شهر ما برا مسافرت…
این داستان تقدیم به شما سلام من کامرانم 33 سالمه و یکساله که با همسرم بیتا ازدواج کردم بیتا 28 سالشه ویه زن با قد 175 وزن85 کیلو حسابی توپر با کون برجسته و سینه های برجسته که هر لباسی میپوشه بزرگی پستوناش نظر همه رو جلب میکنه . از خودم براتون بگم مهندس کامپیوترم…
این داستان تقدیم به شما اين داستاني كه براتون مينوسيم دقيقا يك هفته پيش اتفاق افتاده . خوب اول از خودم بگم من یه زن متاهلم هیکلم خوبه و کون خوشگل و سینههای هشتادم دلم هر مردی رو میبره. ٣١ سالمه و يه پسر دارم … *** چند وقت پيش يكي از دوستاي دوران دانشگاه…