این داستان تقدیم به شما سلام. من احسان هستم 18 سالمه از شهر های شمال کشور من از بچگی به پاهای زنا علاقه داشتم چند روز پیش رفته بودم خونه ی عمه حوری 36 سالداره ولی لامصب یه پاهایی داره تو فرم و اون روز جوراب رنگ پا پوشيده بود منم هی دید میزدم چون…
این داستان تقدیم به شما سلام. من آرمانم از لاهیجان بدون حاشیه میرم سر اصل مطلب داستان برمیگرده به سال٨۹… *** اون موقع من با یه دخترازدوسال قبلش آشنابودم به نام مهسا که قبلاازدواج کرده بود قد متوسطی داشت من ۲۶سالم بود اون۲۲ساله بودباداداشش رفیق بودم بعدکم کم باهاش آشناشدم. اوایل درحد اس دادن بود…
این داستان تقدیم به شما ما يه همسايه داشتيم که دو تا دختر داشتن با يه پسر که اين دخترا يکيشون ۲۸ ساله و يکي ديگه شون ۲۳ ساله ومن هميشه تو کف اون دختر بزرگه بودم و هميشه تو عالم مستي به يادش جلق مي زدم گذشت تا اينکه اين دختر بزرگه ( ژاله…
این داستان تقدیم به شما سلام من سوزانم و ۱۸سالمه این خاطره مال ۱۷سالگیمه… *** دوم دبیرستان بودم که وارد مدرسه جدید شدم.یکی از همکلاسی ها هیکل ریزه میزه ای برخلاف من داشت و باسن برامده به طوری هرقت دستش بالا میرفت مانتوش بالای باسنش گیر میکرد . اهو خیلی مامان و سکسی بود هربار…
این داستان تقدیم به شما ماجرا برمیگرده به زمانی که من سال دوم دبیرستان بودم و تقریبا 15 سال داشتم. یه روز که معلممون نیومده بود و من یه ساعت زودتر داشتم میرفتم سر خیابون که ماشین بگیرم و برم خونه (اکثر بچه ها سرویس داشتن و همونجا تو مدرسه منتظر میموندن و بنابراین کوچه…
این داستان تقدیم به شما سلام من 24 سالمه قیافم معمولیه اما بعضیا میگن شبیه ادمای مظلوم هستی. به هرحال… *** من کونم خیلی خوبه یعنی از بس که کیر رفته توش از بچگی استایل خوبی گرفته من ماهی تقریبا 5 یا 6 بار کون میدم دیگه عادتم شده.. یکی از داستانام اینه که یه…
این داستان تقدیم به شما دانیالم یه پسر خوشگل سفید با چشمای عسلی یادمه کلاس پنجم ابتدایی اینا که بودم،یه همسایه داشتیم دخترش خیلی پررو بود از من یه سه چار سالی بزرگتر بود و منو گاهی اذیت میکرد ولی خیلی خوشگل و سفید بود دوسش داشتم هروقت خونه تنها بودم میومد پیشم یادمه یه…
این داستان تقدیم به شما خوابِ خواب بودم یکهو دیدم داره اروم تکونم میده.چشامو وا کردم توی تاریک و روشن اتاق دیدم نگار هستش اروم بهم گفت:پاشو میخام. دیدم موبایلش دستشه و داره با یکی تلفنی حرف میزنه. اروم تو گوشش گفتم : چی میخای جنده کوچولوی من؟گفت :زود بااااش بیا اااااه. پاشدم از…
این داستان تقدیم به شما زيپ شلوارمو داد پايين ، دستشو كرد تو ، اول از رو شرت كسمو مالوند، گفت جوووون چه داغه…. گفتم نكن زشته مردم ميبينن، دو ديقه قبلش دستش تو سوتين م بود نوك سينه مو فشار ميداد، بزور دستشو از تو سينه هام جدا كردم، گفت جنده خانوم نميبيني شق…
این داستان تقدیم به شما سلام .من آرشم 20 سالمه ادم بیخیالی هستم که کلا زندگی به تخمم هست کلا حال نمیکنم بخام زندگی رو سخت بگیرم .این ماجرا مال تابستون پارساله مامانم یه زن محجبه و خیلی چاقه که از بچگی من باهاش خیلی راحت بودم تا حدی که چند بار درحال حق زدن…
این داستان تقدیم به شما سلام. آراد هستم 19 سالمه یه پوست روشن دارم با چشمای بزرگ سورمه ای و یه دماغ کوچولو و لبای قلوه ای صورتی و نرم که ازش راضی نیستم و ترجیح میدم یه لب خیلی کوچیک داشته باشم میخوام خاطرام رو با خوشگل ترین پسر دانشگاهمون تعریف کنم… *** اولین…
این داستان تقدیم به شما الان بیست سالی هست که با احمد ازدواج کردیم .من کارمند بانک هستم و اون معاون یه شرکت بزرگ احمد از روز اولم بخاطر تحصیلات بالا و سوابق زیادی که داشت پستهای بالایی داشت .قد بلند چهارشونه و خوش تیپ و واقعا مرموز من توی این بیست سال هنوز سر…