این داستان تقدیم به شما اسم من سعیده و اسم نامزدم شبنم و اسم مادرخانمم سیما . من 24 سالمه و شبنم 19 و سیما هم 41 سالشه. حدود سه ماهه که نامزد کردیم… *** خونه ما تهرانه و خونه پدری نامزدم لاهیجانه. من واسه دیدن نامزدم میرم لاهیجان و حداقل یه هفته خونه پدرخانمم…
این داستان تقدیم به شما سلام خوانواده ما ودختر داییم تو یه شهرک کوچیک زندگی میکنیم رفت آمد زیاد داریم من 16سالمه قد بلند پوست سفید و کیرم نسبت به سنم خیلی بزرگتره ،این دختر دایی ما با یه مرد سنتی وعقب افتاده ازدواج کرده که شاید سالی دوبار با دختر دایی من سکس داشت. اسم…
این داستان تقدیم به شما نشسته بودم رو سکوی رختکن حموم مثل دفعات گذشته بعد از رفتن مهدی داشتم با خودم کلنجار میرفتم که هم درد جسمی و هم درد روحیم آروم بشه که یهو در رو زدن اول فکر کردم مهدیه و حتما چیزی جا گذاشته و برگشته. پرسیدم:کیه؟ یه صدای خش دار که…
این داستان تقدیم به شما سلام . این داستان که میگم واقعیتیه که برای خودم پیش اومدوازاون به بعدنمیدونم چرا ولی عاشق کیر و بوش شدم داستان از اونجا شروع میشه که من که بچه تهران بودم و پوست سبزه ای دارم رفتیم برای زندگی توشهرستان اونجا تو مدرسه یه معلم داشتیم به هر بهونه…
این داستان تقدیم به شما سلام من نیما هستم 22 ساله… من از بچگی از عمم خوشم میومد اما یادمه عمم همیشه تنها بود و ازدواج نکرده بود و فقط با زن عموم ارتباط داشت از هرکی که میپرسیدم طفره میرفت به ناچار خودم دست به کار شدم که بفهمم چرا… اسم عمم الهام هست…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسمم سروشه و داستاني رو كه ميخوام تعريف كنم مربوط ميشه به پارسال كه دوست دخترمو تو خونه ي خودشون كردمش… پارسال پاييز بود كه مهسا دوست دخترم بهم زنگ زد و گفت بيا ببينمت منم رفتم پيشش و از شانس خوب ما بارون گرفت و جفتمون…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من شهاب ٢٦ سالمه و قدم ١٧٨ و هيكل نسبتا خوبي دارم… من يه خواهرزن دارم به اسم سارا خيلي خوشگل وسكسيه من عادت دارم موقع سكس بازنم فحش بدم اين عادت اكثرمرداست منم چون توكف اون بودم همش ميگفتم ساراروگاييدم كيرم توكس سارا زنمم لذت ميبرد فك…
این داستان تقدیم به شما لطفا تا آخر بخونین … *** سلام ، من اسمم النازه و ۲۲ سالمه ، این خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به ۱۸ سالگیم همون سالی که داداشم ازدواج کرد ، داداشم ۵ سال از خودم بزرگ تره و تو دانشگاه عاشق یه دختری شده بود به…
این داستان تقدیم به شما داماد ما یه خواهری داشت که خیلی خوشکل بود من به شدت تو کفش بودم دامادمون و پدرش تو یه آپارتمان زندگی میکردن و به همین دلیل زیاد رفت و آمد داشتن یه شب که رفته بودم خونه دامادمون متوجه شدم که قراره فرداش بابا و مامان دامادمون برای انجام…
این داستان تقدیم به شما دوازده سالم بود پدر و مادرم طلاق گرفتن….یک دختر دوازده ساله ی تنها شده بودم که همش تو خودش بود….راجع به هیچ چیزی اعتماد به نفس نداشتم….پدرم حتی برای داشتن تنها دخترش تلاش نکرد و رهامون کرد…شاید حق داشت…شاید فکر میکرد منم مثل مادرم بی وفا و هرجایی بار میام….!…
این داستان تقدیم به شما ﺳﻼﻡ ﻣﺤﻤﺪﻢ ﻣﻦ 24 ﺳﺎﻟﻤﻪ ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺳﺒﺰﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﯾﻪ ﮐﯿﺮ ﮐﻠﻔﺖ ﻭ ﺣﺪﻭﺩﺍ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻧﺘﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﻪ ﺯﻥ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﻭ ﺟﺮ ﻣﯿﺪﻩ … *** ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺩﺍﺭه ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﻣﻼﻗﺎﺗﺶ ﯾﻪ…
این داستان تقدیم به شما من در ترم بهار ثبت نام کرده بودم که مامان از شهرستان امد تا کارای انتقالیش رو انجام بده مامان انسان روباز قد بلند175 و حدود 115 وزن داشت . تو زنا قد بلند محسوب میشد. یه اقا سعید هم تو مجله بود احساس میکردم به زنای محل نظر داره…