این داستان تقدیم به شما سلام یه همسایه داشتیم یه پسر داشت که از من چهار سال بزرگتر بود و چون تو کوچه ما پسر دیگه ای نبود ما باهم همبازی بودیم.همیشه خونه همدیگه بودیم.باهم کشتی میگرفتیم ولی با پیشنهاد اون که همیشه زورش به من میرسید و میومد روم میخوابید،همیشه هم کیرش سفت میشد…
این داستان تقدیم به شما مریم هستم ۲۹ساله داستانی که میخام براتون تعریف کنم مربوط میشه به یک س ال پیش من یه زن شوهر دار هستم قدم حدود ۱۶۰وزنم۶۰کیلو پوستمم سفیده چشمو ابرو مشکی دارم راستشو بخاید هیچ وقت از سکس با همسرم راضی نبودم ولی اهل شیطنت و خیانت هم نبودم بعضی شبا…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم سامانِ و یه عمو زاده دارم به اسم پریا من و پریا همیشه رابطه خوبی داشتیم و همیشه دوست داشتم کنارش باشم داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به سال ۹۳ که اون موقع من ۲۳ سالم بود و پریا خانم ۲۴ساله اول اجازه بدین…
این داستان تقدیم به شما سلام داستان من واقعیه اسم من محسن ده سال پیش با زنم سارا ازدواج کردم تپل سفید با سینه سایز 85 یه خواهر داشت به نام سمیرا که 10 سال از زنم کوچیکتره الان زنم 35 ساله وسمیرا 25 سالش برعکس خانمم سمیرا باربی زیبا دو سال بعد ازدواج با سارا…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من اسمم امير٢٥ اصلا اهل داستان نويسي نيستم يعني بلد نيستم ولي دوس داشتم يه خاطره كوتاه از خودم واستون تعريف كنم…. *** راستش چند وقت بود يه حسي درونم به وجود اومده بود كه دوس داشتم تجربه يه بار دادن حس كنم علتش نميدونم شايد بيشتر به…
این داستان تقدیم به شما اين خاطره رو من و برادرم تعریف می کنیم. حرفای برادرم در کنار خاطرات من تصوير کامل تری از ماجرای محبوس شدن من و برادرم با دخترخاله و پسرخاله مون، در معدن متروکه درست می کنه… *** صبح زود چهارنفری برای گردش در کوه با ماشین عازم جاده چالوس شدیم.…
این داستان تقدیم به شما اسمم مرتضی هستش الان 41 ساله هستم وپزشک… *** سال 72 بودماتازه ازروستامون کوچ کرده بودیم وبه یکی ازشهرهای منطقه مرکزی ایران امده بودیم.توی روستامون من راحت کون می کردم اولین بارتو 9 سالگی پسرهمسایه مونو کردم وبه ارگاسم رسیدم مزه این کون زیردندون من موند وبعدازاون هم یه همسایه…
این داستان تقدیم به شما وقتی بچه بودم تازه متوجه شده بودم که دعواهای پدر مادرم سر اعتیاد پدرم بود همیشه مادرمو میزد و ما بچه ها گریه کنان تو حیاط خونه وایمیستادیم تا بالاخره تموم بشه،مادرم هم کارای خونه رو میکرد هم بیرون کار میکرد ولی وضعمون خوب نبود من دختر بزرگ بودم و…
این داستان تقدیم به شما سلام بعضی افراد هستن که خوی دختر بودن و یا بلعکس خوی پسر بودن دارن. اما من در بچگی همش دنبال این بودم کونمو بمالم انگشت کنم و…. یا شایدم از حشر باشد نمیدانم ولی اولین فیلم پورنو دیدم نظرم این بود که جای زنه باشم تا مرده خب بعضیا…
این داستان تقدیم به شما سلام. من پژمان هستم ۲۸ ساله هستم و این داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به سال قبل. همسر من ۲ سال از خودم کوچیک تره و جدا از اختلافات جزیی که بین هر زن و شوهری میتونه پیش بیاد مشکل خاصی با هم نداریم. خواهر خانم من…
این داستان تقدیم به شما سلام. من اسمم سعیده و 18 سالمه…داستانی که می خوام براتون بگم به 2 سال پیش بر میگرده… *** اونموقع مادر من 37 سالش بود…اسم مامانم الی ه…صورت خوبی داره…با سینه های بزرگ و کون گنده….اما یکم چاقه…مادر من از بچگیش دوست داشت معلم بشه…اما خب در یک رشته دیگه تحصیل…
این داستان تقدیم به شما من امیر هستم میخام اتفاقی که برام رخ داده را براتون بنویسم … ببخشید که باید مقدمه چینی کنم . من قبل از ازدواج یه پسر معمولی بودم خیلی تو نخ دخترا نبودم زمان دانشگاه هم بازم خیلی با دخترها گرم نمیگرفتم زیاد مذهبی هم نبودم ولی از اینکه اویزون…