این داستان تقدیم به شما صدای قدم هایش را میشنود ،محکم و پرضرب قدم بر میدارد…. صورتش رو به دیوارست اما صدای قدم ها لرزه به جانش میاندازد ….کاش اتفاق جدید نیافته باشد…. صدای باد و ضربه ای محکم و برنده به باسن لختش میخورد …..سوزشش سوزش کمربندست….. غافل گیر شده روی پهلو میافتد… جرات…
این داستان تقدیم به شما با سلام اسم من اردلان بچه تهران هستم الان 30 سالمه قدم 180 و بدن تقریبا ورزشکاری و خوبی دارم مهندس هستم و قیافه ام هم بد نیست با خانمی دوست هستم به نام راشین مطلقه هستش (تو 18 سالگی ازدواج کرده و 4 سال بعدش هم طلاق گرفته –…
این داستان تقدیم به شما یه همسایه داریم اسمش رویاست.یه زن چادری قد بلند که جوونیاش شناگر بوده.بدجور حشریم میکنه.شوهرشم سر کاره همش.احساس میکنم اونم بهم پا میده.از نگاهش معلومه شهوت داره رومن.ولی نمیدونم چجور برم جلو سر حرف و وا کنم.زمستون ماشینشو نمیتونست بندازه پارکینگ.رفتم کمکش کنم گفت نمیره.منم برگشتم تو اوج شهوت بهش…
این داستان تقدیم به شما اسم دختر باجناقم سانازه یه دختر خوشگل با قدی متوسط و هیکلی خوشگل از وقتی وارد دانشگاه شد نسبت به قبل خیلی راحتتر و بازتر بود با من . من سعید هستم 39 سالمه و مهندس الکترونیک هستم . معمولا تو مهمونیای خانوادگی که دورهم جمع میشدیم با همه…
این داستان تقدیم به شما من اسمم حامده ۱۸ سالمه قد و وزن متوسط دارم اما نسبت به هم سنی های خودم یک مقدار درشت ترم پوستم سفیده چون باشگاه بدنسازی میرم یه مدتم بکس میرفتم هیکلم بد نیست مناسبه… پدرو مادرم از هم جدا شدن اون موقع من ۱۰ سالم بود که پدرم…
این داستان تقدیم به شما سلام. امیدوارم حال همگی شماها خوب باشه دوستان اسم من آرمانه و اسم همسرم الهام… *** داستان من از اونجایی شروع میشه که تو دوران دبیرستان متوجه شدم گی هستم، و از اونجایی که پسر خوشگل و خوش اندامی بودم خود به خود توسط هم کلاسی ها و دوستام به…
این داستان تقدیم به شما سلام.من حامد هستم.سی و دو سالمه و دوسال و نیمه که ازدواج کردم.خانمم 9 سال از من کوچیکتره و نوه خاله ام هست.یعنی من با مادرزنم پسرخاله دخترخاله هستیم.ما جنوبی هستیم ولی مادرزنم وقتی جوان بود ازدواج کرد و رفت و ساکن کرج شد.چندسال پیش توی عروسی دخترداییم،اونا هم اومده…
این داستان تقدیم به شما من امید هستم وقتی ازدواج کردم 25 سالم بود زنم 23 سالش یه خواهر بعد از خودش داره که 21 سالش بود اون موقع اسم خواهر زنم رویا هست از زنم قدش بلندتره اون موقع ها لاغر بود هیکل چندان تعریفی نداشت برعکسش خانمم واقعا خیلی رو فرم بود هردوشونم…
این داستان تقدیم به شما اون موقع من 19 سالم بود پویا 15 من و پویا باهم شروع کردیم میرفتیم جاهای خلوت لخت میشدیم هم دیگر را میمالیدیم بعد از چند ماه کیرهم دیگر را میخوردیم از روبرو میخوابیدیم رو هم و کیرمون را میمالیدیم به هم تا 2 سال کارمون همین بود و روز…
این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان و همه ی دوستداران فوت فتیش *** من کیان هستم و اول بگم که من از وقتی یادم میاد به پای خانم ها علاقه مند بودم و هر چی سنم بالاتر می رفت این علاقه شدیدتر می شد و همین باعث شده بود حس بسیار ناخوشایندی…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.همیشه دوست داشتم یکی از داستانهامو بنویسم که این بار تصمیم به نوشتن گرفتم … *** درمورد خودم بخوام بگم اسمم سعید،سنم درحال حاضر ۲۸ با۱۷۸ قد و ۷۵ وزن،قیافم معمولیه . این داستان برمیگرده به حدود چهار سال پیش… اون موقع رفته بودم تو کار خدمات کامپیوتری…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم اميره از كوچيكي عاشق زنداييم بودم اما ميترسيدم كه بهش نزديك بشم و هميشه به يادش جق ميزدم خونه هام چسبيذه به هم بود و هر موقع ميرفتند مسافرت كليد خونشون را به ما ميدادند كه سر بزنيم منم از خدا خواسته كليد را برميداشتم و ميرفتم…