برچسب: داستانهای سکسی جدید


  • این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم مسعوده مي خوام يه خاطره  بگم راجع به سكس من با دوست عزيزم در دبي اول از بذارين از خودم بگم من پسري سفيد با كوني سفيد و بزرگ كه هر پسري منو ببينه سيخ مي كنه… مي خوام راجع به سكس خودم با دوست كير كلفتم…

  • این داستان تقدیم به شما همیشه حس دادن تو من  وجود داشته ولی خب به دلایل زیادی امکان بروز دادنش وجود نداشته.وقتی رفتم دانشگاه ترم دوم بود که عاشق یکی از ورودی های دانشکدمون شدم البته هنوزم دوسش دارم ولی نشد با هاش سکس کنم.در عوض سال آخر دانشگاه بود که با دوتا از هم…

  • این داستان تقدیم به شما ميدوني بالاترين لذت دنيا چيه؟ _اين كه بكني توش؟ _نه…اين كه انقد مظلوم تو چشام نگاه ميكني و ميدوني باهات ميخوام چيكار كنم…   صداي باروني كه به پنجره ميخورد به طرز فوق العاده اي يكنواخت و آرامش بخش بود. تو تخت كنار هم دراز كشيده بوديم. آرنجشو رو تخت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من نويدم سي سالمه اين داستان ماله دوسال پيشه من شيراز كار ميكردم و هر يه مدت يه بار ميومدم خونه … *** يه دوست دختر داشتم از همه لحاظ اوكي چه بدن چه اخلاق و چه خوانواده خلاصه همه چي تمومه تموم فقط مشكلش اين بود كه تريپ…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من نیکو هستم بیست و شش سالمه هیکل فوق  العاده سکسی و کون و کس تپلی دارم. من از تحریک کردن دیگران خیلی لذت میبرم.یه روز هوس شیطونی به سرم زد و یه ساپورت کوتاه بدون شورت پوشیدم که اگه پاهامو باز میکردم کوسه داغم معلوم میشد یه تیشرت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من زهره هستم.چهل و دو سالمه.دوتا بچه دارم.یه پسر که بیست و یک سالشه و یه دختر که بیست و سه ساله است.دخترم زهراست و چهار سال پیش با سجاد،دوست پسرش ازدواج کرد.یکسال از عروسیشون میگذشت که پسرم خدمت سربازی رفت و چون شوهرم چندسال پیش فوت کرده بود…

  • این داستان تقدیم به شما سلام  نمیخوام سرتون درد بیارم و اینکه دروغ تحویلتون بدم این داستان کاملا واقعی و از بچگی عشق زن داییمو داشتم بزارید از خودمو زنداییم بگم، من پسری ۲۷ساله هستم قدم۱۷۵ وزنم۷۰ بور و سفید، زنداییمم یه زن۴۳ساله قد بلند و بدن سکسی. داستان از جایی شروع میشه که من…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من مهرانه.۳۱ سالمه و ساکن قزوینم. بخاطر شغلم هفته ای دوبار باید برم تاکستان یکی از شهرهای قزوین که به داشتن زنای خوشگل،سفید و خوش اندام معروفه… مرداد ماه پارسال یعنی ۹۵ بود که کارمو تموم کردم و سوار تاکسی شدم تا به ایستگاه تاکسی خطیای قزوین برسم.خیلی…

  • این داستان تقدیم به شما یه روز رفتم حموم نمره. گفتم دلاک بیاد منو بشوره. لای در رو باز گذاشتم و داشتم پشمامو میزدم که اومد، حدود ۵۰ ساله. کیرم هم شق بود و دید.. گفتم برو آبمیوه بگیر که بخوریم، رفت و بعد ۱۰ دقیقه اومد. گفتم من لنگ ندارم، گفت راحت باش ….…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من نیکو هستم بیست و شش ساله این داستان مال دو ماه پیشه… *** من خودم یه دختر نسبتا قد کوتاه با کمری باریک و ممه های هشتلد و پنج و کون پروتز کرده و گنده با کس داغ و تپل.خودم خییلی سکسیم و اهل سکس و اغفال کردن.گاهی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من اشكان ٢٦سالمه وقتي اومدم تو اين سايت داستان هاي بقيه رو خوندم دوست داشتم تا منم داستان كه نه خاطره اي كه در زندگيم اتفاق افتاد رو برا بقيه تعريف كنم… *** اولش بگم كه من گي نيستم ولي چون دوست داشتم هميشه از همه جي لذت ببرم…

  • این داستان تقدیم به شما ترم سه بود که تو قسمت ثبت نام دانشگاه برام یه کار جور شد…مسئول بخش ثبت نام باهم تماس گرفت و گفت قراره که از فردا با ما کار کنی صبح ساعت هشت اینجا باشی…فردا صبح زود بیدار شدم طبق معمول اول دوش گرفتم صورتمو اصلاح کردم و یه خط…