این داستان تقدیم به شما سلام من محسن هستم و شونزده سالمه. خاطره ای که می خوام براتون تعریف کنم مربوط می شه به خواهر زاده ام. من یه خواهر زاده دارم که یازده سالشه و اسمش میناست. من و مینا خیلی بهم نزدیکیم و همیشه وقتی مینا میاد خونه ما یا من می رم خونشون با…
این داستان تقدیم به شما رفت که یه چیز خنک بیاره … آخه پیاده روی از فلکه نمازی تا پارامونت تشنمون کرده بود… اولین بار بود که رفتم خونه ی یکی غیر از فامیل … وارد اتاقش که میشی سمت “چپ” ، کمد دیواری رو میبینی که روش یه پوستر سیاه و سفید از بت…
این داستان تقدیم به شما سلام داستانی که تعریف میکنم واقعی هست ، اما هدفم این هست که کسی مث من نشه *** اسمم کیوان هست ، الان 17 سالمه اما این داستان برای 13 سالگیم هست این رو هم اضافه کنم که من گی نیستم و فقط یک بار اون هم به زور رابطه…
این داستان تقدیم به شما سلام من علی هستم و در شیراز زندگی میکنم و همیشه عاشق زنداییم بودم من 17 سالمه و زندایی عزیزم 28 *** زنداییم تهران زندگی میکنه و کارمند هست.تابستون پارسال که اومده بودن شیرااز خونه مامان بزرگم منم رفتم اونجا ولی انگار فقظ زنداییم خونه بود و بقیه رفتن مسجد…
این داستان تقدیم به شما سن و سال رفته بالا موقع زن گرفتنه اما چطور با این خرجی گرون… بیکار بودم شاید ماهی 10تا 15 روز کار گیرم بیاد اونم چه کاری حمالی ی روز کارگر بنا ی روز کارگر لوله کش ی روز کارگری تو باغها زردآلو چیدن به چیدن شاید ماهی اگر روزی…
این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها من اولین باره دارم خاطرمو می نویسم.اسمم مهسا ۱۷ سالمه من سکسی نیستم ولی خیلی حشری ام مثلا دوست پسرم دستشو رو پام بزاره من شورتم خیس میشه ولی به روی خودم نمیارم. تا حالا با پسری هم رابطه نداشتم فقط چند بار سینه هامو مالوندن… …
این داستان تقدیم به شما يكسالى ميشد كه به اجبار مامان بابام با آرمان ازدواج كرده بودم .دوسم داشت ولى هيچ وقت نتونست منو شيفته خودش كنه.هيچ وقت به عنوان زن شوهر دار نخواستم با يه پسر ديگه دوس بشم تا اينكه سپهر رو توى تولد دوستم ديدم.هم سن آرمان بود.اونشب شمارشو بهم داد و…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی بروبکس این ماجرایی رو که واستون تعریف می کنم مال دوران خدمتم توی کلانتری ایه اسم های درون این داستان همگی مستعار میباشد اونم به دلایل امنیتی! امیدوارم خوشتون بیاد… *** من نیما ۱۸۰ خوش تیپ و با اندام ورزشی به قول معروف دختر کش با…
این داستان تقدیم به شما سلام.قبل هر چی خواستم بگم این داستان واقعیه و فقط اسامی رو تغییر دادم.من اسمم سامان هستش و 20 سالمه.اهل مشهدم.قد معمولی 175 و وزن 70 کاملا هم سفید پوستم.از این لحاظ کاملا نرمالم.یکی از ویژگی هایی که معمولا مرد ها رو به سمت من جذب می کنه لب های…
این داستان تقدیم به شما مربی زومبا بودم و این قانونم بود که فقط توی باشگاه کلاس داشته باشم. تا این که موردی پیش اومد که مجبور به تغییر شرایط کاریم شدم. خانمی به باشگاه اومد و میخواست که برای دو تا دخترش مربی خصوصی بگیره. اتفاقی زمانی که داشت برای مسوول باشگاه شرایطش توضیح…
این داستان تقدیم به شما جندگی های من برای شوهر خالم و پسرخاله هام قسمت دوم *** بعد ماجرایی که قزوین برام پیش اومد بود. تصمیم گرفته بودم دیگه به کسی کون ندم، تا اینکه خالم اینا بعد مدتی هفته پیش اومدن خونمون، از دوست پسر جدیدم خیلی راضی هستم، فقط خودمو میخاد به فکر سوراخ…
این داستان تقدیم به شما من و دختر خالم از بچگی باهم بزرگ شدیم ، از همون بچگی هم تو نخش بودم .. این تو نخ بودنه تا جایی رسید که من شدم 15 ساله و دختر خالم شد 14 تقریبا دیگه هردومون از سکس و این چیزا حالیمون میشد .. اینکه چجوری مخشو زدم…