این داستان تقدیم به شما امیر هستم 37 سالمه میخوام خاطره کردن کون خواهر زن قبلیمو براتون بنویسم… *** دوازده سال پیش ازدواج کردم دوسالی از ازدواجمون میگذشت بعد از کلی درد سر و دکتر رفتن خانمم باردار شد اما پنج ماه بعدش بچه سقط شد خانمم از نظر روحی روانی بهم ریخت تحت نظر دکتر…
این داستان تقدیم به شما سلام .من نازنین هستم 17سالمه دارم میرم سوم دبیرستان .این داستانی رو که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به پارسال .یعنی وقتی شونزده ونیم سالم بود .قبل از اینکه داستانمو بخوام براتون تعریف کنم بذارین از مشخصات خودم بگم: من قدم ۱/۷۱مترووزنم ۶۰کیلو است .چشمای درشت قهوه ای دارم (البته…
این داستان تقدیم به شما سلام. کوشا هستم اون موقع ها یادمه ۱۴ سالم بود به خاطر زیباییم همیشه پسرا دستمالیم میکردن من پوستم سفید سفید بود چشام مایل به سبز هست هنوزم و دماغ دهن معمولی دارم… *** اون روز خسته از مدرسه میومدم خونه داشتم که رد میشدم یه مدرسه دخترونه دیدم تصمیم…
این داستان تقدیم به شما سلام من میخوام داستان سکس با دوست دخترم رو بعد از چهار سال تعریف کنم. داستانی ک میخوام بگم تقریبا برا ۶-۷ ناه پیشهه… خوب اول از خودم شروع میکنم، اسمم عرفان هست، قدم 180، 22سالمه، و تو اهواز زندگی میکنم. دوست دخترم هم یه دختر ناز با چشمای عسلی…
این داستان تقدیم به شما سلام! اسم من حناست! 22 سالمه و امروز میخام داستان اتفاقی که برام 3 سال پیش افتاد و براتون بگم… *** اخرای اسفند بود که داشتیم اماده میشدیم که بعد از اینکه فامیلای بابام اومدن و رفتن بریم مسافرت . همیشه همین موقع ها پسر دایی بابام از کرمان میومدن…
این داستان تقدیم به شما سلام .من اسمم رضاست ۲۷سالمه ۲ساله نامزد کردم ی خواهر زن دارم به اسم فیروزه ۲۲سالشه قد۱۷۰ با ی اندام مانکنی سینه ها یه خوش فرم و باسن گردو برامده با ی صورت خیلی نازو لب هایه سرخ که من هیچ وقت از دیدنش سیر نمی شم … فیروزه…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم آردا هستش 28 سالم 189 قدم هیکل معمولی دارم بدن سازی هم کار میکنم مهندس کامپیوتر هستم و کارم برنامه نویسی و اصلا تو ایران کار نکردم کارم هام مال کشور های خارجی هستش وضع مالیم توپ. ماجرا مال سال پیش هست … تو تهران داشتم با ماشینم…
این داستان تقدیم به شما سلام من امید هستم میخوام یکی از خاطرات دادنمو که اولین بار بود تو کونم فرو شد رو بگم… من یازده ساله بودم که تونسته بودم دونفرو بکنم. البته اون موقعها هنوز اول دوره بلوغمون بود و آبمون نمیومد ولی با همون آب پیش منی ارضا میشدیم و لذت…
این داستان تقدیم به شما داستانی را که می گویم واقعی است. البته باید آن را خلاصه کنم… *** سال گذشته برای چند مدتی رفتم شیراز خونه فامیل ها. هر چند شب خانه یکی بودم. بعد از سال ها یکی از فامیل ها منو دعوت کرد. رفتم خانه . مرد خانه حدود 60 سال سن…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان من امیدم میخوام خاطر اولین و فعلا تنها سکسم رو با دختر داییم مهسا براتون تعریف کنم … من 23 سالمه و تو خانواده 4 نفره زندگی میکنم که یه برادر کوچیکتر دارم که خیلی درس خونه برعکس من و بسکه کلاسهای مختلف رفته همه درسهای…
این داستان تقدیم به شما ساعت تقریبا ۱۰ صب بود علی خداحافظی کرد و رفت شرکت… صبحونه خوردم و ضرفارو شستم تقریبا ده و نیم بود زنگ در زد زده شد خودش بود مانی اومد و سلام کرد گفت سلام سرورم خوب هستید ببخشید ترافیک بود دیر شد گفتم خوب شد دیر کردی علی…
این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت همه. مهرداد هستم ۳۲ ساله و حدود ۴ ساله که ازدواج کردم.خانمم شاغل و دختر بزرگ خانواده اس و یه خواهر و برادر کوچکتر داره.مادرش اسمش ثریاست و کارمند بانک بوده که بعد از فوت پدرخانمم،بازنشستگی زودتر از موعد گرفت.ثریا حدودا ۴۱ سالشه و مریض احواله چندوقته.فشارش پایینه…