برچسب: داستانهای سکسی جدید


  • این داستان تقدیم به شما خانواده ما 4 نفرس پدر ، مادر ، دو تا دختر به نظرم مثل بقیه ایم نه خیلی مذهبی نه خیلی باز اما حریم هارو رعایت میکنیم من 17 سالمه خواهرم 21 مادرم هم 44 هر سه مانتویی مادرم مانتویی نسل قدیم که پوشیده هستش من و خواهرم نسل جدید…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.   من صادق هستم ۱۸ سالمه قدم ۱۷۲ وزنم ۵۴ کلا لاغرم و مامانم لیلا ۴۰ سالشه قدش حدودا ۱۶۷ وزنش هم حدود ۷۵ کیلو هیکل نرمالی داره کونش یک زده از متوسط بزرگ تره سینه ۷۵ چشم های مشکی رون های گوشتی بابام هم شغلش آزاده یه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به حشری های دوست داشتنی اسمم سجاد هستش و عاشق گی هستم .از بچگی گرفتارش شدم البته سکس با زن رو هم دوست دارم ولی گی یه چیز دیگس … *** وقتی کوچیک بودم بعضی از بچه ها که بزرگتر بودن تا دست به دودولم میزدن حس خوبی بهم دست…

  • این داستان تقدیم به شما دایی من ۵ سال از من بزرگتره. تابستون که میشد میرفتیم خونه ی مامان بزرگم. بعد از ناهار همه میخوابیدن. من هنوز بالغ نشده بودم. دیدم داییم نیست. همه جا رو گشتم. نبود. رفتم طرف اتاق زیر شیروونی، اونجا بود و داشت جق میزد. تا منو دید گفت بیا تو…

  • این داستان تقدیم به شما با شراره زنم رفتیم خرید تا شراره رفت اطاق پرو حس اینکه الان پشت پرده زنم لخته وسوسم میکرد خدایی فروشنده هم خوب بکنی بود…   زنم- عزیزم، میشه یه لحظه بیای؟ من- جان؟ پوشیدی؟ زنم- خیلی خوشگله؛ ولی از کونم بالا نمیره…. صدام رو آوردم پایین و به شوخی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من حمید هستم الان ۳۰ سال دارم و این خاطره مربوط به ۸ سالگیمه…   اون موقع ها من یه پسر سبزه بودم با قد بلند اما خودم خبر نداشتم که چه کون گرد و خوشگلی دارم . هم سن های من یادشونه که عشق اینو داشتیم تابستونا بریم…

  • این داستان تقدیم به شما یکماه از آشنایی مون میگذشت که لب گرفتن و پستون مالیدن و در مالی از روی شلوار داشتیم. وقتی قرار شد نامزد کنیم، لختش میکردم، فقط سوتین و شورت تنش بود. خودمم با شورت. میمالیدم به کوسش و پستوناشو میخوردم. بعد چند جلسه لخت لختش میکردم و کیرمو میذاشتم لای…

  • این داستان تقدیم به شما جندگی های من برای شوهر خالم و پسرخاله هام قسمت پنجم   نسبت به پارسال کونم بزرگتر شده بود تا جایی که دوستام همش با هام شوخی میکردند بهم میگفتند کون قشنگ، کون گنده، چند روز بعد از مراسم عقد با دوست پسر مهربونم که هنوز باهاش سکس نداشتم، و…

  • این داستان تقدیم به شما بهار دختر خاله ي منه و ٣ سال از من كوچيكتره. تك فرزند خونس، دختريه قد بلند با موهاي قهوه ايي تيره و پوست روشن. تقريبا ٢ سال پيش یه بعد از ظهرپاييزي بود كه تماس گرفتن و گفتن يكي از اقوام فوت شده، بلافاصله مامانم و همه ي خانواده…

  • این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت همه شهوتی ها. اسمم پوریا هستش و یه خاطره دارم از دوران خدمت من تو خدمت کون زیاد کردم چون اگه خدمت رفته باشید این رو میدونید همه دنبال کون هستن یکی هم که امارش در بره همه میخان اون رو بکنن … *** تازه رفته بودیم.تو یگان…

  • این داستان تقدیم به شما سلام محمد هستم 35 سالمه اين داستان مال سه سال پيش هست… *** برنامه بيتالكو تازه نصب كرده بودم كه درخواست عضويت تو يكي از گروهها را داده بودم كه قبول كردن و عضو شدم بلا فاصله بعد از عضو شدن كه اصل دادم يه خانمي اومد پي كه اهل…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من حمید رضام. داستان دادن به پسرخالم بعد از بیست سال رو نوشته بودم. الان دفعه دوم رو میخام بنویسم. گفتم مجتبی بچه بودم منو میمالوند و وقتی 25 سالم شد بالاخره واقعی بهش کون دادم. به کیر کلفت 18 سانتیه خوشمزه با خایه های لیسیدنیه گنده داره…..  …