برچسب: داستانهای سکسی جدید


  • این داستان تقدیم به شما اون روز خيلي حشري بودم كونم خيلي خارش داشت هميشه يك پسر بيست وسه ساله بود هر وقت هوس سكس داشتم به اون ميگفتم ميومد و منو ميكرد يادم رفت بگم من سي سالمه اون پسره هم اسمش سجاد بود سجاد كيرش خيلي كلفت بود اوايل فقط منو لا پايي…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم حميدرضاست. داستان کون دادن به پسرخالم مجتبی و جنده شدن زنم توسط اونو گفتم. حالا میخام داستان کون دادنای دیگم رو بگم… *** من راهنمایی تو مدرسه غیر انتفاعی که کلا هفتاد نفر بود درس میخوردم. سوم که بودم تقریبا بیست نفر از بچه ها منو میکردن. همه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من وحيده و اين داستان مربوط ميشه به چنديد سال پيش كه من اول دبيرستان بودم به همراه هم كلاسيام از طرف مدرسه رفتيم مشهد… *** مدير و مشاور و چند تا از معلم ها هم بودن. اگه مدرسه ى پسرونه تو ايران رفتيد و با مدرسه سفرى…

  • این داستان تقدیم به شما  سمیه و سمیرا  خواهرام هستن . اسمم سیامکه تو خونه بین دوستان سیا صدام میکنند . بزارید از خودم و دوتا خواهرای خوشگلم بگم . سمیه بچه اول هست بعد منم بعد سمیرا سمیه 27 سالشه من 24 و سمیرا 22 خب همونطورکه پنج انگشت یک دست باهم فرق دارند…

  • این داستان تقدیم به شما بعد از جدایی از همسرم فقط خود ارضایی می کردم ؛ با کسی سکس نداشتم تا اینکه از طریق فیس بوک با دختری به نام فاطمه آشنا شدم.دختری بود با پوست سفید و چشمان عسلی ، فقط دماغش یکم بزرگ بود ولی صورت زیبایی داشت ، چادری بود ولی قبل…

  • این داستان تقدیم به شما چند باری پشت سر هم دستمو رو بوق گذاشتم، نخیر!..پیداش نمیشد.دودستی محکم زدم رو فرمون ماشینو و داشتم حرص می‌خوردم…خیابون بخاطر قرار گرفتن چندتا بوتیک و فروشگاه همیشه ی خدا شلوغ بود، حالام معلوم نبود ماشین کی در مجمتع پارکه و باید صبر میکردم تا صاحبش پیدا بشه، که بتونم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من نرگس هستم بیست یک ساله با بدن سبزه سینه معمولی سایز هفتاد رون های توپول باسن تقریبا گرد و بزرگ.من تو یه خانواده پنج نفره زندگی میکنم تو خونه ما کسی با نوع پوشش و نوع اعتقادو واینجور مسائل هم دیگه کار ندارن چون خانواده مادرم کلا مذهبی…

  • این داستان تقدیم به شما دم عید بود و خرید و شلوغی بازارا…. من و خانومم هم تصمیم گرفتیم بریم بازار برای خریدای عید. اون روز خیلی به خودش رسیده بود. آرایش قشنگی داشت و صورتش واقعاً خوشگل و سکسی شده بود. تیپای باز و سکسی و جوون پسندی هم میزنه. یه ساپورت کرم رنگ…

  • این داستان تقدیم به شما برای جنگ با داعش تو استان الانبار عراق اعزام شده بودم تو یکی از روستا های تحت اشغال داعش میجنگیدیم و پشت سنگر داشتم به مقر دواعش شلیک میکردم و تیرم تموم شد تا اینکه یه تفنگ رو رو سرم حس کردم برگشتم دیدم یکی از داعشی هاست که میخواد…

  • این داستان تقدیم به شما من کامرانم 33 سالمه مهندس عمرانم و تو یه شرکت خصوصی مدیر یه بخشی از شرکت هستم همسرم هم الهام 26 سالشه و خونه داره قد نسبتا بلند و بدن توپری داره نقطه قوت بدنش رون ها و باسن فوق سکسیشه که با وجود موهای بلند خرماییش به یه تناسب…

  • این داستان تقدیم به شما سال 93 بود و اون موقع 22 سالم بود و مجرد بودم اما باکره نبودم چون دو بار سکس داشتم… سومین و داغ ترین سکس عمرم رو تو سرمای منفی بیست درجه یکی از روستا های شمال غربی کشور تجربه کردم وقتی همراه خانواده از تهران برای عروسی پسر عمو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام نسرين جنده هستم ٢٤ساله.اين داستان طولانيه و مسائل سكسي زياد توشه هم مسائل تجاوزم و سعي كردم همه چيزو كامل توضيح بدم.راستش من خيلي با خودم ور رفتم كه ايا بزارم اين داستانو يا نه چون ديالوگ زندگيمه! *** من از يازده سالگي حشري ميشدم و هميشه تا تنها…