برچسب: داستانهای سکسی جدید


  • این داستان تقدیم به شما سلام نسرين جنده هستم ٢٤ساله.اين داستان طولانيه و مسائل سكسي زياد توشه هم مسائل تجاوزم و سعي كردم همه چيزو كامل توضيح بدم.راستش من خيلي با خودم ور رفتم كه ايا بزارم اين داستانو يا نه چون ديالوگ زندگيمه! *** من از يازده سالگي حشري ميشدم و هميشه تا تنها…

  • این داستان تقدیم به شما مي دونم برای خیلی هاتون همیشه این سوال بوده و هست که چرا و چطور فرشته همجنس گرا شد. هیچوقت به زبون نیاوردين ولی همیشه اين سوال توی نگاه و رفتارتون بود. حالا می خوام یک بار برای همیشه به این سوال جواب بدم. خواننده ی عزیز، مي دونم تو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.  خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم بر میگرده به یه ماه پیش ولی جریانش از عید شروع شد. اسمم میلاده 20 سالمه و نگین 16 نگین از فامیلای ماست و خونشون تو یه شهر دیگست واسه همین کم میان اینجا و فقط وقتی بریم محل میتونم ببینمش. عید که…

  • این داستان تقدیم به شما عباس آقا کبابی محلمونه و انصافا کبابش حرف نداره و مشتری از سرتاسر شهر میان برای کبابش.. عاشق کارشه و از صبح ساعت ده میاد تا آخر شب..ماهم که همسایشونیم باهاش سلام علیک داریم و زنش و بچه هاشم میشناسیم و گاهی وقتها هم اگر مراسمی سفره ای چیزی باشه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من به علت کارم مدت 2 سال تهران بودم و بعدش به استان لرستان منتقل شدم دراینجا ازدواج کردم. خیلی با خواهر های زنم راحت بودم تاجایی که حرفهای خصوصی زیاد می زدیم… *** چهارشنبه غروب بود که هستی خواهر زنم تماس گرفت و گفت گه می خواد بیاد خونمون…

  • این داستان تقدیم به شما اسم من شاهینه و 18سالمه.اهل شیرازم. مامانم اسمش نگار هست و 37 سالشه.از عصر تقریبا ساعت 5 تا ساعت 10 شب رو توی آرایشگاه کار میکنه و صبح ها خونست و کارا رو میسباره دست شاگردا.چون آرایشگاه مال خودشه.بابامم با عموم مدیر یه شرکت صنعتی هستن.یک هفته در میون یکیشون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام ۲۹ سالمه و میشه گفت ۴ ساله که ازدواج کردم با شقایق همه چی تو رابطمون عالی هست و خوب یه راز خصوصی هم پیش خودمون داریم که دوست داشتم چون اینجا کسی نمی شناسه منو بگم یا تعریف کنم … *** داستان از اونجا شروع شد من با…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام به همه عزیزان ، برای اولین بار خواستم داستان زندگیمو بنویسم براتون ، امیدوارم لذت ببرید و لبخند به لبهاتون بشینه ، من محمد هستم ، متولد دهه 60 با همه محدودیت هایی که خودتون ازش آگاهید ، زندگی در یک خانواده و محله ی مذهبی ، کمبود…

  • این داستان تقدیم به شما چهارده سالم بود که مریم و خانوادش همسایۀ دیوار به دیوار ما شدند. ما و بچه های محل دختر به این خوشگلی توی عمرمون ندیده بودیم. بعد از یک ماه که از اسباب کشیشون گذشت،علی پسر کوچه بالایی که دوسال از من و سه سال از مریم بزرگتر بود، بهش…

  • این داستان تقدیم به شما دقیقا نمیدونم چند سالم بود ولی میدونم که هیچ در مورد سکس و شهوت اطلاعاتی نداشتم فقط میدونستم کار خوبی نیست و اگه کسی بفهمه ابروی ادم میره . چهار تا از عموهام تو روستا بودن و همه چند تا پسر داشتن ولی من تک فرزند بودم و چند باری…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من حميدرضاست. داستان کون دادنمو به هوشیار رو گفتم و گفتم منو تو کوچه چسبوند به درخت و خودشو ارضا کرد. از فردای اون روز رفتارش باهام تو مدرسه بد و وحشیانه شد. همش بهم فحش ناموس میداد، دو روز بعد از اینکه منو کرد تو مدرسه بم…

  • این داستان تقدیم به شما قشنگترین صحنه ای که از اون شب تو ذهنم مونده، و ثانیه ای از جلوی چشمام نمیره … اون لحظه ای که ندا حالت داگی داشت مشغول ناله کردنو لذت بردنو دردکشیدن از بزرگی کیرش بود، همون حالتی که کیر توش بود و بدون اینکه از توش دربیاد از حالت…