این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم شیماست و ۲۱ سالمه. خوش استیلم و خوش قیافه سایز سینه هامم نسبتا خوبه ، خونمون سمت میدون گمرکه خیابون هلال احمر ، یه دوست دارم اسمش میتراست اونم اهل همین محله ، وضع مالی هر دو خونوادمون تعریفی نیست و باباهامون به زحمت خرج تحصیلمون تو…
این داستان تقدیم به شما جندگی های من برای شوهر خالم و پسر خاله هام قسمت هشتم یه مدت بود دیگه نداده بودم ، و فقط با شوهرم یه رابطه عاشقانه داشتم، و یه ماه دیگه هم که مراسم عروسیمه، شوهر خالم یه روز بهم زنگ زد گفت دوباره میخاد منو بکنه تهران خونه گرفته،…
این داستان تقدیم به شما سلام من نیما هستم قبلا اتفاقایی که باعث شد من کونی بشم رو در داستان قبلیم تعریف کردم که اسمش هست .(( لذت کون دادن به احمد)) . امروز میخوام خاطرات سکسم با دومین بکن زندگیم رو براتون تعریف کنم. بعد از یک سال کون دادن به احمد و اونهمه…
این داستان تقدیم به شما بالاخره نور خورشید موفق شد پلک هامو آروم آروم باز کنه… روی تخت خواب حالت دمر خوابیده بودم و با نمایی تار لیوان دسته داری که روی پاتختی قرار داشت رو میدیدم. همینطور برگه ی مستطیلیِ کنارش که هنوز انقد به خودم نیومده بودم که بفهمم داخلش چی نوشته شده.…
این داستان تقدیم به شما این داستان متن مکالمات یک جلسه واقعی خواستگاری هست که واقعا اتفاق افتاده و بین دو خانواده متشخص، بافرهنگ، باکلاس و امروزی؛ و پدر و مادر عروس، خواهر و برادر عروس، پدر و مادر داماد، خواهر و برادر داماد و خود عروس و داماد هم در جلسه حضور داشتن… بعد…
این داستان تقدیم به شما سلام ارش هستم 24 ساله قد 180 وزن 85 .داستان برمیگرده به حدود 2 ماه پیش .اوا بگم من دانشجویی مهندسی هستم وتقریبا همه کارهای فنی از دستم برمیاد از جمله جق زدن . یه روز که از کلاس بر میگشتم خونه گوشی زنگ خورد زن داداشم بود زن داداش…
این داستان تقدیم به شما جندگی های من برای شوهر خالم و پسر خاله هام قسمت نهم بعد از کون دادنم رو تخت به کیر شوهر خالم، پسر داییم اومد تو، اومد روبروم، شلوارشو درآورد، پاهامو از هم باز کرد، مانتومو داد بالا رو شکمم. منو خوابوند، بین پاهام اومد روم، کیرشو به کوس و…
این داستان تقدیم به شما وقتی پانزده ساله بودم هر روز جق می زدم… یکی از همین روز ها در دستشویی داشتم جق می زدم که ناگهان صدایی آمد که می گفت ای جقول نمی ترسی از عذاب آخرت؟! فهمیدم صدای خداست گفتم ببخشید! عفو کنید! توبه می کنم! گفت خداوند توبه پذیر و مهربان…
این داستان تقدیم به شما سلام.اسم من محمده.بچه افسریه .میل زیادی به برقراری روابط جنسی با هم جنس خودم دارم.(یعنی گی هستم).اول از خودم بگم که بتونید کمی تصور کنید.قدم حدودا ۱۷۰ هست.وزنم حدود ۹۰ کیلو میشه ولی بیشتر وزنم تو کونم جمع شده و زیاد چاق نیستم.بدنمم سفیده .بگذریم بریم سر اصل داستان… راستش…
این داستان تقدیم به شما من محسن هستم 38 سالمه متاهلم و در یک مجتمع 15 واحدی تو کرج زندگی میکنیم . از این مجتمع بگم که متاسفانه روی اصول نیست و هرکی برای خودش میخاد رئیس بازی دربیاره مخصوصا در مورد جا پارک ماشینها که برای خودش یه مشکل بزرگی شده بین چند نفر…
این داستان تقدیم به شما سلام. این داستان سکس منو خالمه. من زیاد حشری نیستم ولی از زنهای 30 تا 40 ساله ی لاغر بینهایت خوشم میاد..در ضمن من قدم 180 و وزنم 77 کیلو..قیافمم اگه خیلی تعریف از خود نباشه خیلی خوبه… *** خب من چن سال پیش که 19 سالم بود خیلی ورزش میکردم…
این داستان تقدیم به شما من اسمم سعید و 28سالمه. قیافه خوبی دارم خدا روشکر من با یه زن اشناشدم ک دوسال ازم بزرگتر بود و وضع مالی خوبی نداشتن و طلاق گرفته بود بعد یک سال.چون از شهر دیگه بود باماشین رفتم دیدنش.خونه محقری با مادر پیر و چهار دختر.ک دوتاشون ازدواج کرده…