این داستان تقدیم به شما سلام امیدوارم حالتون خوب باشه خاطره ای ک واستون مینویسم برمیگرده به سه سال پیش که من بیست و سه سالم بود.. … اول از خودم بگم اسم من نازگله قد نسبتا بلندی دارم اندامم هم خیلی خوبه چشمای عسلی و پوستمم سفیده چون رشتم معماری بود میخواستم کلاس طراحی…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من حامد هستش. 20 سالمه. اهل تهرانم. اینقدر خوشگلم که معمولا دخترا و پسرای زیادی تو کفم میرن. با قد یک متر و هشتاد سانت قد و هیکلی متوسط نه خیلی چاق نه خیلی لاغر! با دخترای زیادی سکس داشتم! از پارسال به خیلی از پسرا کون هم…
این داستان تقدیم به شما این داستانی که میخوام تعریف کنم برای خرداد ماهه… یکی از هم خوابگاهی هام به اسم سیاوش که دو طبقه از ما بالاتر بود خیلی خوشگل و خوشتیپ بود همیشه دوست داشتم کیرشو براش بخورم و بعدش باهاش سکس کنم ، اما هیچ وقت جرئت نداشتم بش بگم ، من…
این داستان تقدیم به شما سلام من محمد باقر هستم پسری 20 ساله با هیکلی ورزشی موهای طلایی و چشمانی درشت و صورتی نسبتا جذاب کیر15 سانتی و بدنی سفید و بدو مو! متولد طرقبه ساکن تهرانم. سال گذشته برای تفریح با ماشینم (پژو206) به یکی از مناطق خوش آب و هوای ایران رفته بودم. صبح…
این داستان تقدیم به شما ۳۲ سالمه و ۸ ساله ازدواج کردم اسمم وحید و خانومم مهسا . خانومم قدش ۱۷۰ و وزنش ۷۸ کیلو . سایز سینه ۸۰ . خودمم ۱۸۰ و ۹۰ کیلو . هر دو از لحاظ چهر خوبیم . یه خواهر زن دارم به اسم مژگان . مژگان قدش ۱۷۳ و…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. اسم من جاوید هست و ۲۱ سالمه. از وقتی یادمه که کوچیک بودم همش دوست داشتم زیر مردها بخوابم و با اونا رابطه جنسی داشته باشم. توی بچگی هم چندباری با پسرعموم رابطه داشتم اما نه کامل. در حد لاپایی بود. تا اینکه بزرگتر شدم و نیاز جنسی…
این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان،میخوام داستان سکس دو هفته پیشم رو با زنی مطلقه و بسیار زیبا و سکسی به نام فریبا تعریف کنم… اسم خودم محسن ،راستش بهم میگن خیلی خوش تیپی،قد 190وزن 78سنم 23ساله،فریبا مادر زن داداشمه 39 سالشه ولی اصلا بهش نمیخوره درخت 20 ساله داشته باشه،از اولین…
این داستان تقدیم به شما سلام من نیما هستم قبلا اتفاقایی که باعث شد من کونی بشم رو در داستان قبلیم تعریف کردم که اسمش هست ” لذت کون دادن به احمد” امروز میخوام خاطرات سکسم با دومین بکن زندگیم رو براتون تعریف کنم. بعد از یک سال کون دادن به احمد و اونهمه آب…
این داستان تقدیم به شما قبل از اینکه بدنیا بیام. بابام، مامان و خواهرام رو تنها گذاشت و رفت ژاپن. بدون طلاق و یا فروختن خونه و اینجور چیزا. فقط صبح پاشد و رفت. مامانم و بقیه هم دیگه هیچ خبری نتونستن ازش بگیرن بجز اینکه سوار پرواز ژاپن شده. این شد که من بدون…
این داستان تقدیم به شما سلام من یه روز تو خونه تنها بودم که خواهر زنم اومد دنبال خواهرش که زن من باشه. من خیلی داستان سازی نمیکنم همون که بوده میگم/ خواهر زنم اون موقع 15ساله بود. بهش گفتم که زنم رفته آرایشگاه و باید منتظر باشه اونم گفت باشه. همینطور که منتظر آمدن…
این داستان تقدیم به شما من سعید هستم 35 و همسر خوشگلم الهه 30 ساله . خب اینو همین اول بگم که بیشتر از اونی که من روی الهه احاطه و قدرت اظهار نظر داشته باشم اون روی من مسلطه البته خیلی هم اذیتم نمیکنه ولی گاهی تا مرز له شدن منو میبره . الهه…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من امیر 27 سالمه ویه خواهردارم به اسم زهراکه چهارسال ازمن کوچکتره قدحدود 165وزنش60 سینه های سایز 75 بریم سراصل موضوع… زمانیکه حدودا15سال داشتم با خواهرم بازی میکردیم که یکباربه بهانه قلقلک دادن دستوبردم زیرلباسش وسینهاشوگرفتم بااینکه سنش کم بود ولی چشماش بدجورخمارشد منم حدود 5 الی 6…