برچسب: داستانهای سکسی جدید


  • این داستان تقدیم به شما سلام.   منم با مادر زنم رابطه داشتم شاید باورتون نشه زنم خیلی زیبا بود ولی یه اخلاق گندی که داشت باهم دعوامون میشد باهام به هیچ وجه سکس نمیکرد منم دوست نداشتم زوری باهاش سکس کنم مادر زنم خیلی خونه ما میامد تنها یه دفعه من از سرکار اومدم…

  • این داستان تقدیم به شما من سعید هستم 43 سالمه . متاهلم و بچه و زندگی عادی دارم. ما تو یه ساختمونی زندگی میکنیم که تو هر پاگرد دوتا واحد روبروی هم قرار داره خب ما هم بعضی وقتا میشه که دعوامون میشه حالا به هردلیلی یکی از شبها که با خانمم کلی بحث و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم علیرضاست۲۵سالمه. حالابماند اهل کجام…من یه زندایی دارم انصافا سکسیه. ۳۵سالشه و دوتادخترداره یکیشون کوچیکه اون یکی ۳یا۴سال ازمن کوچیکتره اونم دافیه واسه خودش…این قضیه مال ۷سال پیشه یعنی تو ۱۸سالگیم.   بریم سراصل مطلب.اولا بگم که من از۱۴سالگی تو کف زنداییم و دخترش بودم.اسمشو نگفتم.اسم دخترداییم پریاست.(چه اسم…

  • این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت دوستان این داستان سال 90 اتفاق افتاده… *** جفت انگشتهای هردو پام کلا 6 انگشت از هرکدوم 3 انگشت بعلت قرارگرفتن زیر جک لیفتراک شکستن وپاهام دوماه توگچ بودن از اونجایی هم که زن من حشری وشهوتی هست براش سخت بود بدون کیر بودن دوهفته ای ازشکستن پاهام…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همگی من مرتضی هستم یه پسر معمولی و کمی خوش تیپ این خاطره ای که میخوام بگم اولین و اخرین سکس منه و تقریبا برای یک سال و نیم پیش هستش … *** حدود دو و نیم سال پیش من توی کافینت کار میکردم یه روز بعد از…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من مینا هستم 32 ساله همسرم علی 35 سالشه، ما یه پسر 4ساله هم داریم، من و شوهرم یه ازدواج عاشقانه داشتیم،زندگیمونم خوب بود،من عاشق سکس هستم شوهرمم همینطور،سکس های خوبی هم با هم داشتیم و داریم همیشه،شوهرم یه دوست و همکار صمیمی داره به اسم کامران،کامی هم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم توحیده، این داستان برای زمانیه که ساکن یکی از روستاهای تبریز بودم… از بچگی تو همسایه هامون پسر خیلی کم بود و دختر زیاد بود، چند تا دختر همسن من بودن و چند تاشون هم دو سه سال کوچکتر از من. در این بین یکی بود که یه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام وقت بخیر اسمم حسینه 35 سالمه 6 ساله ازدواج کردم .هیکلم بد نیس ولی تعریفی نداره . حالا از زنم بگم پوست سفید و گوشتی ناز. چشم و ابرو مشکی کون بزرگ و کص خوشکل و سفید و اندام عالی و خدایی از من سرتره. بگذریم … داستانی که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . اسم من اردلانه  ۲۱ سالمه و قد ۱۷۰ و وزن ۵۵ یه کم لاغر به نظر میام شیراز زندگی میکنم.داستانی که میخام براتون بگم بر میگرده به دو ماه پیش.ولی اون روزی که من رفتم تو کف زهرا زن همسایمون یه چند ماهی میشه.زهرا هم قد خودمه ولی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من احسان 22 سالمه از مامانم بگم که یک زن جا افتادست و اسمش ناهیده من از اون موقع ک یادم میاد همیشه تو کف مامانم بودم همیشه وقتی میرفت حموم دزدکی دیدش میزدم واقعا بدن عالی و محشری داره اون موقع ها ک بابام هنوز ازش جدا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام… من امیر ۳۲ سالمه.داستان مال حدود ۱۰ سال پیشه که من با یکی از دوستام شبا خونمون میخوابیدیم.چون خانواده رفته بودن سفر گفتم تنها نباشم.زنگ زدم دوستم اومد شب یک کم تخمه و غذا خوردیم و کنار هم خوابیدیم. ساعتای ۵ صبح بود من پتو نداشتم از شدت سرما…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.   من رضا هستم از ارومیه تو قسمت قبلی شبی که همسرم پریود بود و من مجید رو برای اولین بار دعوت کرده بودم گفتم خدمتتون برای اینکه این دوتا روشون به هم باز بشه و به اصطلاح یخ بینشون آب بشه پیش مجید از حمیرا لب گرفتم…