برچسب: داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما ﺳﻼﻡ ﻣﻦ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ?? ﻻﻏﺮﺍﻧﺪﺍﻣﻢ ﻗﯿﺎﻓﻤﻢ ﺑﺪﻧﯿﺴﺖ 19 ﺳﺎﻟﻤﻪ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ? ﺍﺯ ﯾﻪ ﺷﻬﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺧﻮﺍﺑﻢ? ﺑﺮﺩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺳﻢ ? ﺯﯾﺎﺩ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻧﺪﺍﺷﺕ ﻣﻨﻢ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺁﺧﺮﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ . ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ…

  • این داستان تقدیم به شما سلام امیدوارم حالتون خوب باشه . من آرش هستم 22ساله قد 185وزن 65هیکل و قیافه ای معمولی دارم و ب شدت گرم خاطره ای ک براتون تعریف میکنم از مادره دوستمه سه سال پیش بود ک ی پسر ک یکسالی از من کوچیکتر بود تو محل پیداش شد بی نهایت…

  • این داستان تقدیم به شما این خاطره رو که واسطون مینویسم بر میگرده به چهار سال پیش که من 25 سالم بود… ی دوست دختر داشتم اسم مینا که 36سالش بود و چندسالی میشد ازشوهرش جدا شده بود و تنها زندگی میکرد، علاقه شدیدی به دیدن فیلم سوپر داشت. یه شب مثل همیشه رفتم خونشون…

  • این داستان تقدیم به شما مرتضی هستم ۳۵سالمه.کارم چتر بازیه از قشم لباس میارم و عمدتا تو بازار تهران مشتری دارم. یه روز تو بازار که داشتم خریدمیکردم یکی از فروشنده ها که میشناختم صدام زد و گفت این خانم لباس داره و میخواد رد کنه تهران.تازه اومد تو کار پوشاک و اگه میتونی واسش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان عزیزم من مهسا هستم سی شش ساله از تهران متاهلم و ی دختر هشت ساله دارم، میخوام جریانی که پارسال برام اتفاق افتاد رو بنویسم امیدوارم از داستانم لذت ببرید منو شوهرم پارسال رفتیم دماوند برای خرید ی ویلای نقلی که آخر هفته ها و تعطیلی ها…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اوف از دیشب خونه عموم هستم.عموم رفته مسافرت.با زن عموم که ۱۰سال از من بزرگتره رابطه دارم… نصف شبی بعد اینکه مطمئن شدیم پسر و دخترش خوابیدن.شروع به سکس کردیم.زن عموم یه زن سفید و درشت هیکله.یه میلف واقعی.همیشه گفتم خوشگلترین کون دنیا مال زن عمو منیره منه.اونقدر مالوندمش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به فاعل ها و مفعول ها . تومحلمون دوتافاعل بودبه اسم حسین وعلی بقیه ام یامفعول بودند یامثل من دوطرفه.من چون کونم قلمبه بوداین دونفردنبالم بودندالبته حسین بیشترجلوی بچه ها قربون صدقه کونم میشدو انگولم میکرد علی هم طالبم بود. یه شب داشتیم قایم موشک بازی میکردیم که بالام…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من علی هستم ۳۳ سالمه و مهندس عمرانم .یه دونه خواهر دارم و چندتا داداش.میخام داستان کردن ابجیمو براتون بگم . فکر کنم دوران راهنمایی بودم و تازه با مفهوم کیر و کص اشنا شده بودم و پیگیر فیلم سوپر اینا بودم با دوستام.یه روز خواهرم از حموم که…

  • این داستان تقدیم به شما یه خانم روانشناسی تو اینستاگرام بود و من هم فالوئر ایشون بودم یه پستی از ایشون دیدم که گفته بود مسائلی رو که ازش خجالت میکشید بنویسید تا ازش راحت بشید منم اون زیر نوشتم که من یه پسر جوونم و دانشجو سال اولیم و علاقه به برده شدن برای…

  • این داستان تقدیم به شما 17سالم بود مامانم معلم بود بابام 2 ماه جنوب عسلویه میموند 20 روز تهران مامانم همیشه باهاش بحث داشت که از زندگی چیزی نفهمیده 40 ساله میشد و میگفتن بحران میانسالیشه دلخوشی مامانم دورهمی هاش با دوست و همکارای زنش بود واین اواخر با هم مسابقه زیبا شدن میذاشتن گرچه…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام به همه دوستان. محسن هستم خاطره گاییدن بهترین کس دنیا رو براتون تعریف میکنم ؛وقتی بهم پیام داد تو رو خدا شروع کن،باورم نمیشد اینقدر حشری باشه که بعد پنج دیقه از ورودش به خونه طاقتش تموم بشه و روبروی خودم بهم پیام بده،رو کاناپه نشسته بود،آرایش ملایم…

  • این داستان تقدیم به شما من ماهان هستم 28 ساله و دارای قیافه و هیکل معمولی مثل اکثر جوونا . مادرم سال 76 و در سن 35 سالگی به دلیل بیماری سرطان فوت کرد و پدرم بعد از مدتی با زنی که 20 سال از خودش جوونتر بود به نام مریم ازدواج کرد . مریم…