برچسب: داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما من عاشق زنم ( اسمشو نمیتونم کامل بگم فقط اول اسمش ر هستش ) بودم و هنوز هم هستم چون خیلی زیبا و خوش هیکل بود. قد بلند و بدن پر، پاهای پر و گوشتی، باسن درشت و سینه های سایز 85، پوستش خیلی نرم و داغ بود و دفعه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اول از خودم بگم 18 سالمه قد 180 هستم یه مدت بود از جق زدن خسته شده بودم و از طرفی دلمم نمیخواست با دختر دوس بشم چون حوصله ناز کشیدن نداشتم خلاصه افتادیم تو خط کس سن بالا دنبال یه میلف بین 30 تا 45 بودم تو خیابون…

  • این داستان تقدیم به شما چندماه بود از طریق تلگرام با امیر آشنا شده بودم خونه امیر توی شهر دیگری بود که با ما خیلی فاصله داشت به همین علت خیالم راحت بود که ارتباط ما در حد تماس های تلفنی و تلگرامی خواهد بود و این ارتباط فقط برای پرکردن اوفات فراغت و لذت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها امیدوارم که خوب باشین خیلی دوست داشتم یکی از تجربیات متفاوتم براتون بنویسم من مبینا هستم ۲۵ ساله از تهران خانوادم خیلی گیر و مذهبی بودن برای در رفتن از دستشون هیچی مثل دانشگاه نبود البته منم اعتقادات خودم دارم ولی همیشه ور داشتم علاقه من به…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه. این خاطره مال دوران نوجونی منه.کلاس دوم راهنمایی بودم کونم نسبت به هیکلم بزرگتربودبرای همین همیشه شلوارکردی پام میکردم اما بازم قلمبه بودن کونم مشخص بود تومحلمون سه نفر پیله کونم بودن که منو بکنند.علی،سعید،حسین.حسین چندباری انگشتم کرده بودیه بارم دست تو شلوارم کرد و انگشتشو به…

  • این داستان تقدیم به شما پسری به نام امید .اولین باری که دیدم یه پسر یه پسر دیگه رو از کون می کنه یادمه تو پارک محله مون بود یه پسری به نام امید یادمه اون موقع پارک محلمون بیشترش خاکی بود گودال های نسبتا متوسط کنده بودن حالا برای چی نمی دونم دور اطرافشم…

  • این داستان تقدیم به شما این ماجرا مربوط میشه به حدود ده سال قبل … اون موقع من 22 سالم بود و تازه از خدمت سربازی اومده بودم وپیش داییم توی یه آزانس مسکن کارمیکردم طرفهای ظهر بود که یه خانم حدود 35 ساله وارد دفتر شد و گفت که یه خونه یا آپارتمان 2…

  • این داستان تقدیم به شما در دوران بچگی من یه دوستی بابام داشت که توی محل ما درحال ساختن خونه بود اون زمان من حدود سیزده یا چهارده ساله بودم دوست بابام اون زملن حدود سی ساله بود و من خیلی میرفتم پیشش برای کمک و خرید و لز این جور کارها اونم پول خوبی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه اعضای سایت و ادمین خوب سایت که این سایت رو درست کردن تا اینجا خیلی چیزها رو بی پرده بگیم، من تقریبا همه داستانهارو میخونم ، اسمم فاطمه هست چهل و پنج سالمه متاهلم، یک پسر و یک دخترم دارم، رابطم با شوهرم بد نیست، تقریبا هفته…

  • این داستان تقدیم به شما ازم خواست روی صندلی بشینم و کامل داستان رو تعریف کنم بی کم و کاست و دروغ. گفتم چه فرقی میکنه من چی بگم؟ از دید شما همیشه این مرده که مقصره و کسی حرف یه جوون مثل من رو باور نمیکنه. از گوشه چشمام اشک سرازیر شد و با…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسمم حسینه ساکن قم و اکنون گرگان(دلیلشو میگم) ازدواج منو راحله کاملا بصورت سنتی صورت گرفت. بطوری که حتی وقتی بابام و خواهرم اومدن پیشم و گفتن هفته دیگه دوشنبه روز عقدت با دختر داییت هست من از تعجب شاخم از جاش کنده شد. چون واقعا حسی بهش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.این داستان اولین سکس من هست.۱۷یا۱۸سال داشتم وغرق شهوت…یه خاله دارم معلم ورزش وخیلی خوش هیکل والبته حشری وخوشگذرون.تا حالا هم ازدواج نکرده.من اکثر اوقات مخصوصا تعطیلات تایستون خونشون بودم.همیشه عادت داشت صبح با آهنگ عربی توجاهاش لخت میشد ویخورده هیکل لختش رو به بهاته ورزش تکنون میداد وبعد پامیشد.یه…