این داستان تقدیم به شما سلام من با یک دارو ساز شریکم #داروخونه داریم مدت یکساله باز کردیم مجردم اخرین پسر خانواده ام 26 سالمه کارشناسی ارشد علوم آزمایشگاهی داداش از خود بزرگترم نیمه #شعبان گذشته عروسی کرد من تا روز عروسی نامزدشو ندیده بودم سر سفره عقد که بعدشم عروسی بود دیدم بقدری زیبا…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من ساراست من الان 17 دبیرستان درس میخونم و اما از داستان سکسم بگم منم دختر هات و پر احساسی هستم از کمتر از ده سالگیم سکسو میشناختم عموی خوشتیپی دارم که با اون خیلی ور می رفتم تا تو ده سالگیم مجبورش کردم لخت بشه با هم…
این داستان تقدیم به شما این داستانم مربوط به یه پسره که دوساله منو میکنه. هفته قبل باهم رفتیم #بازار شب شد ورفتیم خونه اونا موقع خواب منم رفتم اتاقش روی یک تخت خوابیدیم شلوارمو درآوردم اونم بایک شرت نشسته بودروی تخت دستشو آورد رونامو کمی مالش داد حشری شدم اومد جلوی من روی زمین…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من امیر و 25 سالمه خاطره ای,که میگم مربوط به یک ماه پیشه. دوستم رضا که تو کار #تعمیر #موبایل هست یه روز بهم زنگ زد و گفت سر #ظهر ساعت یک بیا مغازه.رفتم و کرکره مغازه تا نیمه پایین بودقبلا هم رفته بودم پیشش اما کارمون فقط…
این داستان تقدیم به شما سلام 18 سالم بود داداش بزرگم 30 سال با دختری از خان زاده های معروف ازدواج کرد تا روز عروسیش من چندتا عکس از زنداداش بیشتر ندیده بودم من تو شهر درس می خوندم داداش و خواهرام و داداش اخریه که ناخواسته بعد من اومده بود 7 سالش بود همه…
این داستان تقدیم به شما درود به دوستان من فرهاد هستم متاهلم و چهل و سه سالمه ما یک فامیل دوری داریم به نام #سپیده که همسن خودمه متاهل و دو تا بچه داره من از قدیم عاشقش بودم و خیلی دوسش داشتم ولی قسمت نشد زن من بشه چند سال اصلا ندیدمش تا اینکه…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم #بهرام الان 62 سالمه 6 برادر از خود بزرگتر دارم من اخرینشم خواهرم نداریم هنوز یک تار مویم سفید نشده و حتی یک دندان هم نکشیدم کسی باور نداره من حتی 40 سالم باشه تو یکی از روستاهای بروجرد متولد و نوجوانیم در ده سپری شده 14 ساله…
این داستان تقدیم به شما سلام چندتا از سرگذستها را خوندم مخصوصا سکس با زن داداش ها را اغلب واقعیته چون منم 36 ساله #عاشق و #معشوق با زنداداشم باوجودیکه زن دارم زنمم خوشگله و میدونم زنمم توسط داداش از خود کوچکتر گاییده می شه ولی هنوزم سکسمو با زنداداشم پریسا ادامه می دم و…
این داستان تقدیم به شما سلام ب.الف 43 ساله از #مهرشهر کرجم نزدیک دوساله زنداداش خانمم را میکنم برادر خانمم #گرایش زنانه داره کیر کوچلو سینه بزرگ شکل زنها و بدنی مثل زنها نرم و #باسن #گنده ای داره با سمیرا وقتی ازدواج کرد همه فامیل هاج و واج موندن سمیرا بزودی عاشقم شد نزدیک…
این داستان تقدیم به شما یک روز داشتم برمیگشتم خونه رفتم #ادکلن فروشی تا برای خانمم یک ادکلن بخرم تو #پاساژ بودم که چشمم به #سارا افتاد کنجکاو شدم ببینم کجا میره دنبالش کردم رفت مغازه ادکلن فروشی رضا دوستم که منم داشتم میرفتم بعد ۴۰دقیقه اومد بیرون پاش لنگ میزد یک کادو هم گرفته…
این داستان تقدیم به شما سلام زن داداش خانمم #ساناز یک هفته پیش اومد خونمون ساناز یک داف به تمام معناست باسن تاقچه ای قوس کمر دیونه کنند سینه ها سفت رو به بالا ممه ها شیک و بیرون زده و شق لبا طبیعی قلوه ای بدن سفید مثل سذف که برنزه کرده بود تو…
این داستان تقدیم به شما سلام مهندس صنایع غذاییم از دانشگاه تهران مال اون دور دورها… اسمم شهریار 59 سالمه نهم دبیرستان بودم داداش از خود بزرگترم که تو ایران #ناسیونال با مدرک #سیکل پنج سال بود کار می کرد ضمنا درسشم میخوند تا فوق دیپلم هم مدرک گرفت از انجا که جزو کارگران بدرد…