برچسب: داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت همه عزیزان خاطره بنده مربوط به قبل عید 99 هست که  نحوه ی گاییدن زن داداش گلم با شما عزیزان در میان میگذارم لطفا نظر خود را در پایان اعلام فرمایید   بنده کوچیک شما مهرداد هستم 36ساله از یکی از روستا های شهرستان ساوه ویه خونه هم…

  • این داستان تقدیم به شما منم وقتی ۱۵سالم بود خواهرمو کاییدم حال میده یه روز تنها شدیم همش داشتم اندامه سکسیشو وای کونش نکاه میکردم دراز کشیده بود رفتم کنارش برایه اولین بار بود یه دست به موهاشو کردشن کشیدم آروم دستمو بردم زیروبقلاشو مالیدم بعد رفتم سراغ سینه هایه کوجیکو قشنکش دستمو کشید کنار…

  • این داستان تقدیم به شما این داستان نیست ، خاطره منه و مال ۱۰ سال پیشه ۱۶سالم بود و کلاس دوم دبیرستان ،وقتی از مدرسه رسیدم خونه ،مامانم رو به من کرد و گفت لباسات رو در نیار ، بابا بزرگت زنگ زده گفته بری خونشون ، دارن میرن تهران خاله تنها نمونه خاله هم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من علی میخام سکس با دختر عمو رو واستون تعریف کنم ک همین ۲۰شهریور اتفاق افتاد اول بگم ک من قدم ۱۷۳وزنم ۵۳ کیرمم ۱۶سانته کلفتیشم معمولیه پوستمم سفید متمایل به سبز با موهای خرمایی ۱۹سالمم هس من ی دختر عمو دارم اسمش سحره سحر ی دختر زیبا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اصغر هستم 20 سالمه این داستانی که میخوام بگم مربوط به 5سال پیشه من یه مامان دارم 38 سالشه و اونموقع 33 سالش بود مامانم کون تپلی داره با سینه های سایز 85 و بدن سفیدی هم داره قدش 160هست بریم سراغ داستان من موقعی که 15سالم بود…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.یه خاطره به یادموندنی براتون مینویسم بخونید وحالشوببرید. من اسمم سعید هست البته مستعاره.الان حدود۲۵ سالمه قبلا خوش هیکل و خشگل بودم.این خاطره مال حدود ۷ یا ۸ سال پیشه.یه دختر خاله دارم که بین دوتاآبجی هاش بزرگتره و هردوتاآبجی هاش ازدواج کردن اون هنوز مونده.ازقیافش بگم نه خشگل…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم الهه ۲۵سالمه.۳ساله عروسی کردم و اولین بارمه ک دارم داستانمو واسه سایت میفرستم…   داستان ازونجایی شروع شد ک مااومدیم مستاجراین خونه شدیموازشانس من صابخونمون مردخوشچهره وقشنگیه…امااصلااا بهش نمیخورد ک اهله این چیزاباشه.سال اول ازنگاهاش یچیزایی حس کردم.چون یکی دوبار اومد خونمون واسه تعمیرآبگرمکن من چادرسرم بود هرازگاهی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم نغمه است 31 ساله متاهل 5 ساله ازدواج کردم بچه دار نشدم مشکل از منه رفتیم مرکز رویان تشخیص دادند که مشکل از محیط اسحاله های خونیم است ولی قابل علاجه اوایل زندگی خیلی شاد و سرحال بودیم با اصغر در دانشگاه تهران اشنا شدم او اخرین ترم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان پژمان هستم 22سالمه این خاطره که میخوام بگم مربوط به 7 سال پیش هست یه مامان دارم که الان 40 سالشه یه داداش 8 ساله هم دارم که مدرسه میره از مامانم بگم یه زن خوشگل که واقعا زیباست پوست بدنش سفیده کونش هم تپله و رون های…

  • این داستان تقدیم به شما ﺳﻼﻡ ﻣﻦ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﻻﻏﺮﺍﻧﺪﺍﻣﻢ ﻗﯿﺎﻓﻤﻢ ﺑﺪﻧﯿﺴﺖ 19 ﺳﺎﻟﻤﻪ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺷﻬﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺑﺮﺩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺳﻢ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻧﺪﺍﺷﺕ ﻣﻨﻢ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺁﺧﺮﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ . ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﯾﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﻣﯿﺸﻢ…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه من منیرم متاهل ۳۲سالمه از سکس با شوهرم همیشه لذت میبرم و کیرشم دوست دارم ولی چون علاقه ای به کردن کونم نداره من خیلی دلم میخواست کیر بره تو کونم ک این لذتو تجربه کنم تا اینکه با حامد کم کم آشنا شدم حامد از دوستای…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام   من امیر هستم الان ۳۵ سال مجرد قد ۱۸۰ وزن ۷۵، فرزند آخر خانواده هستم، خانواده من از موقعی که پدر و مادر بازنشست شدن رفتن شمال زندگی میکنن و منم تو تهران مجردی زندگی میکنم، داستانی که برات میگم واقعی فقط اسم ها و مکان ها…