این داستان تقدیم به شما اسم من مسعود 18 سالم ساکن اردبیلم. من یه پسره مجرد قدم 170 یه کم چاق هستم ولی زبر و زرنگ سایز کیرمم تقریبا میشه ۱۶ سانت اینا. من یه زن عمو دارم به اسم ملیحه ۱۰ سال ازم بزرگتره تقریبا از وقتی که اومده خانواده ما با من رابطش…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان علی هستم ۲۵ ساله یک ساله با همسرم ملیکا ازدواج کردم و سر خونه زندگی خودم هستم من وضع مالی پدرم خیلی خوبه یه آپارتمان ۳۶۰ متری طبقه ۱۵ یه برج یه جای خیلی خوب تو شهرمون واسم خریده با یه ماشین کوپه و تو شرکت پدرم هم…
این داستان تقدیم به شما بسلام من متاهلم و یه دختر ۴ ساله دارم تو کوچه پشتی یه خونه هست که نمیدونم چندتا خونواده افغانی زندگی میکنن خونه کوچیکه ولی شاید ۲۰نفر باشن همیشه به دخترم میگفتم کوچه پشتی نرو واسه بازی افغانی زیاده ولی بچه س و حرف گوش نمیده ماجرا از ابنجا شروع…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان سارام ۱۷ لیتل گرل و این داستان منه و دلم خواست براتون بنویسم. ژانر ددی لیتل و لوس بازی! *** بدجور دلم تنگ بود و همش به فکرم میرسید زنگ بزنم اکسم دیگه نمیرفتم بیرون و خبری از دنیای مد و ارایش نداشتم کاملا افسرده شده بودم…
این داستان تقدیم به شما سلام . مهستی هستم. دانشجو بیست و دو ساله و حقوق میخونم. اولین باره که تصمیم گرفتم خاطرات سکسی خودم رو که پر از هیجان و لذت و خطر بوده رو با شما عزیزان به اشتراک بزارم. چند سالی هستش که گروهی کوهنوردی میرم و خیلی تجربه شیرین و بعضی…
این داستان تقدیم به شما سلام من مهدی ۴۰ ساله و همسرم الن (اسمش “النا”س ولی صداش میکنیم الن) ۳۰ سالشه با اندامی زیبا و تو دل برو. یه دوست قدیمی داشتم که تنها بود پدر مادرش فوت کرده بودن و خواهر و برادری نداشت.یه روز زنگ زد و گفت ور شکست شده و زنش…
این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان خاطره ای رو که میخوام براتون بگم عید پارسال اتفاق افتاده… من امید ۲۶ ساله اهل یکی از شهرهای غربی کشور حدود دوساله با زنم رویا ۲۱ سالشه ازدواج کردم و خیلی هم دوسش دارم و رویا پدرش رو چند سال پیش از دست داده و…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان امیدوارم خاطره های من و مریم براتون جالب باشه و بتونم بهتون یاد بدم چجوری با رفیق همسرتون رل بزنید و باهاش یاشید حتی بعد اینکه ازدواج کرد.اسم من محمده ۲۵ سالمه و خیلی حشری و شر هستم.چند ماهی از ازدواجم نمی گذشت که خانمم گفت رفیقم و…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من حمید و ۳۵ سالمه و متاهلم ..داستان سکس خودمو زن برادر زنمو میخواستم براتون تعریف کنم..اسمش مهری است و حدود ۳۰ سالشه. خیلی سفید و سکسیه .البته بگم سینه های بزرگی نداره معمولیه ولی چون خیلی سفیده همیشه فکر میکردم کسش باید صورتی باشه…رابطه مون با هم…
این داستان تقدیم به شما سلام خوبید میخوام داستان خودمم بگم تازه از خدمت برگشته بودم تا اون موقع اصل با کسی رابطه نداشتم یکی از همشهری ها که هم خدمت بود یک روز دعوتم کرد برم خونشون رفتم بعد از چند ساعتی باهم بودن در باره سکس عکس سوپر اینها شروع کرد صحبت کردن…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من حمید است تهران ۲۹ ساله موضوع مال ۱۰ سال پیشه که ما پایین خونمون یک مغازه کوچک داشتیم پدرم اینو کرایه داده بود به یکی به اسم حسن . حسن کافی نت داشت منم اون سال ۱۸/۱۹ساله بودم چون حسن از کامپیوتر سر در می اورد…
این داستان تقدیم به شما سلام خوبین الان که دارم این داستانو مینویسم جدود پنج سال از اصل ماجرا گذشته… یه پسر بچه دوازده سیزده ساله بودم که یک روز از غذا با دختر خاله بیست پنج سالم توی خونه مامان بزرگم تنها شدم سرم گرم گوشی بازی بود که یهو دیدیم دختر خالم…