برچسب: داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام راستشو بخواین داستان نویس خوبی نیستم امیدوارم از داستانم خوشتون بیاد راستشو بخواین از وقتی وارد این داستانها شدم تمایل خیلی شدید به سکس سه نفره پیدا کردم خودم قدم 1.83 لاغر اندام با کیر کلفت و خانمم 1.50 با کون گنده بهش گفتم هرکی ببینه محاله نگه خوشبحال شوهرش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من یک مرد ۴۳ ساله هستم و الان یک پست مدیریتی دارم و گاهی هم دانشگاه تدریس میکنم ، قدم ۱۸۰ و وزنم هم حدود ۸۲ کیلو هست چهار شونه با استخوان بندی درشت هستم تا قبل از رفتن به دانشگاه حتی یک دوست دختر هم نداشتم و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من پیمان ۳۴ ساله و زنم سیما ۲۸ سالشه ما ۵ ساله ازدواج کردیم … *** زندگی عادی ما داشت روال خودش رو میگذروند که من از کار برکنار شدم حسابدار شرکت بودم و مدل زندگی ای که انتخاب کرده بودم بیشتر واسه راحتیمون بود نه جمع کردن…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم نسیمه  و ۱۹سالمه این اولین خاطره‌ایه که میخوام براتون بگم … *** من یه دخترعمه‌ای داشتم که ۱سال از من بزرگتر بود. تابستون که میشد میومد خونمونو یکی دو هفته میموند پیشم. خیلی صمیمی بودیم و البته اون موقع‌ها ۹سالم بود. از همون اولش خیلی حالیش بود همه‌چیو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسم من ارش 21 سالمه اصلا هم اهل داستان نوشتن و اين چيزا نيستم فقط نوشته هاي بقيه رو خوندم دوس داشتم تا منم يه خاطره رو كه واسه خودم پيش اومده بود تعريف كنم. *** ماجرا بر ميگرده به سه سال پيش كه يه مدت بود يه…

  • این داستان تقدیم به شما عبداله بچه قلدر محله بود . یعنی برای بچه های هم سن و سال ما قلدر بود . نمی فهمیدم چرا . البته دو سه سالی از بقیه بزرگتر بود ، اما هیكلش خیلی درشت نبود . لاغر اندام و سبزه بود . قیافه ترسناكی هم نداشت . ولی نترس…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان تقریبا ده سال پیش وقتی دانشجو بودم ما چهار نفری خونه گرفته بودیم و خونمون تقریبا مرکز شهر بود و البته دو طبقه طبقه همکف ما بودیم طبقه اول صابخونه که خانومش مرده بود و یه دختر داشت و یه پسر بزرگتر که تقریبا بیست و دو، سه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم حمید رضاست. داستان دوبار کون دادن به پسرخالم  رو نوشتم. گفتم که بچه بودم منو میمالوند تا دو سال پیش که زحمت کشید و کیر نازنینشو کرد تو کونم. دفعه دوم که تو حموم کرد منو گفت زنتم میکنم ولی باورم نشد. تا اینکه دوباره اومد تهران. پارسال…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من وحیده. الان من 16سالمه. داستانی که میخوام براتون بگم برمیگرده به دو سال پیش وقتی 14 سالم بود… من تو یه شهری به اسم کا‌شمر که تو خراسان رضوی هست زندگی میکنم. من تو یه خونواده تقریبا مذهبی بزرگ شدم. و تا قبل از 12سالگی کاملا سوسول…

  • این داستان تقدیم به شما اسم من مهيار ومامانم هم مرجان چون تك فرزند هستم خيلي هم به مامانم وابسته هم براي سربازيم من افتادم يك شهر دور تو فاميلمون يك اخونده بود از اين كله گندها بابام چند باري بهش گفت اون كاري برام نكرد تا اينكه يك روز مامانم گفت بيا باهم بريم…

  • این داستان تقدیم به شما داستان از اون جایی شروع شد که من حدودا سه سال پیش تابستون دوباره محشری شدم و رفتم ولی کامپیوتر و. شروع کردم به جستجوی کیر و کلفتی و بکن، البته اولین بارم بود چون یه بکن داشتم ولی دیگه زیاد حال نمیداد. رسیدم به همین سایت شهوتناک که دمش گرم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من ارسلانه و میخوام داستان خودمو که چطور برده دختر دختر خاله مادرم که اسمش نادیا بود رو بگم *** من عاشق فوت فتیش بودم از وقتی که یادم میاد این حس با من بود و نادیا هم همسن من بود ما تهران بودیم و اون تبریز تقریبا…