این داستان تقدیم به شما سال 93 بود و اون موقع 22 سالم بود و مجرد بودم اما باکره نبودم چون دو بار سکس داشتم… سومین و داغ ترین سکس عمرم رو تو سرمای منفی بیست درجه یکی از روستا های شمال غربی کشور تجربه کردم وقتی همراه خانواده از تهران برای عروسی پسر عمو…
این داستان تقدیم به شما سلام نسرين جنده هستم ٢٤ساله.اين داستان طولانيه و مسائل سكسي زياد توشه هم مسائل تجاوزم و سعي كردم همه چيزو كامل توضيح بدم.راستش من خيلي با خودم ور رفتم كه ايا بزارم اين داستانو يا نه چون ديالوگ زندگيمه! *** من از يازده سالگي حشري ميشدم و هميشه تا تنها…
این داستان تقدیم به شما مي دونم برای خیلی هاتون همیشه این سوال بوده و هست که چرا و چطور فرشته همجنس گرا شد. هیچوقت به زبون نیاوردين ولی همیشه اين سوال توی نگاه و رفتارتون بود. حالا می خوام یک بار برای همیشه به این سوال جواب بدم. خواننده ی عزیز، مي دونم تو…
این داستان تقدیم به شما سلام. خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم بر میگرده به یه ماه پیش ولی جریانش از عید شروع شد. اسمم میلاده 20 سالمه و نگین 16 نگین از فامیلای ماست و خونشون تو یه شهر دیگست واسه همین کم میان اینجا و فقط وقتی بریم محل میتونم ببینمش. عید که…
این داستان تقدیم به شما عباس آقا کبابی محلمونه و انصافا کبابش حرف نداره و مشتری از سرتاسر شهر میان برای کبابش.. عاشق کارشه و از صبح ساعت ده میاد تا آخر شب..ماهم که همسایشونیم باهاش سلام علیک داریم و زنش و بچه هاشم میشناسیم و گاهی وقتها هم اگر مراسمی سفره ای چیزی باشه…
این داستان تقدیم به شما سلام. من به علت کارم مدت 2 سال تهران بودم و بعدش به استان لرستان منتقل شدم دراینجا ازدواج کردم. خیلی با خواهر های زنم راحت بودم تاجایی که حرفهای خصوصی زیاد می زدیم… *** چهارشنبه غروب بود که هستی خواهر زنم تماس گرفت و گفت گه می خواد بیاد خونمون…
این داستان تقدیم به شما اسم من شاهینه و 18سالمه.اهل شیرازم. مامانم اسمش نگار هست و 37 سالشه.از عصر تقریبا ساعت 5 تا ساعت 10 شب رو توی آرایشگاه کار میکنه و صبح ها خونست و کارا رو میسباره دست شاگردا.چون آرایشگاه مال خودشه.بابامم با عموم مدیر یه شرکت صنعتی هستن.یک هفته در میون یکیشون…
این داستان تقدیم به شما سلام ۲۹ سالمه و میشه گفت ۴ ساله که ازدواج کردم با شقایق همه چی تو رابطمون عالی هست و خوب یه راز خصوصی هم پیش خودمون داریم که دوست داشتم چون اینجا کسی نمی شناسه منو بگم یا تعریف کنم … *** داستان از اونجا شروع شد من با…
این داستان تقدیم به شما با سلام به همه عزیزان ، برای اولین بار خواستم داستان زندگیمو بنویسم براتون ، امیدوارم لذت ببرید و لبخند به لبهاتون بشینه ، من محمد هستم ، متولد دهه 60 با همه محدودیت هایی که خودتون ازش آگاهید ، زندگی در یک خانواده و محله ی مذهبی ، کمبود…
این داستان تقدیم به شما چهارده سالم بود که مریم و خانوادش همسایۀ دیوار به دیوار ما شدند. ما و بچه های محل دختر به این خوشگلی توی عمرمون ندیده بودیم. بعد از یک ماه که از اسباب کشیشون گذشت،علی پسر کوچه بالایی که دوسال از من و سه سال از مریم بزرگتر بود، بهش…
این داستان تقدیم به شما دقیقا نمیدونم چند سالم بود ولی میدونم که هیچ در مورد سکس و شهوت اطلاعاتی نداشتم فقط میدونستم کار خوبی نیست و اگه کسی بفهمه ابروی ادم میره . چهار تا از عموهام تو روستا بودن و همه چند تا پسر داشتن ولی من تک فرزند بودم و چند باری…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من حميدرضاست. داستان کون دادنمو به هوشیار رو گفتم و گفتم منو تو کوچه چسبوند به درخت و خودشو ارضا کرد. از فردای اون روز رفتارش باهام تو مدرسه بد و وحشیانه شد. همش بهم فحش ناموس میداد، دو روز بعد از اینکه منو کرد تو مدرسه بم…