برچسب: داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما مثل هر سه شنبه نشسته بودم رو مبل و چشمام به در بود که کی زنگش به صدا میاد  این سومین هفته انتظار بدون وصال بود دیگه داشتم باور میکردم که رفته و منو با تمام خاطراتم تنها گذاشته ساعت ۱۲ شد مطمئن شدم که نمیاد بلند شدم برق سالن…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من ارمان هست،۲۱ سالمه و میخواستم خاطره های واقعی در مورد زمان هایی که مادرم رو در حال سکس با دیگران دیدم براتون تعریف کنم. اسم مادر من سمیه هست و ۴۱ سال داره و سایز سینه هاش فک کنم ۸۰ و دارای باسن بزرگی هستند طوری که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من محمدم 20 سالمه یه مفعول فوق سکسی که حشرم دست خودم نیست الان که دارم این داستان و برای شما تعریف میکنم دوسال و نیم از ماجرا میگذره که بعدش مجبور شدم برم خدمت و از عواقب این کاری که کردم در اصل فرار کردم وقتی از 15…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همگی اولین کسی که من کردم حدود 20 سال قبل بود. رفته بودم بیرون و بی حوصله سر سی و سه پل نشسته بودم. تا حالا کس نکرده بودم. کون و گی بازی چند بار کرده بودم و چند تا بچه همسایه ها را گاییده بودم اما راستش بدجور…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من اسمم امير٢٥ دوس داشتم يه خاطره كوتاه از خودم واستون تعريف كنم… *** راستش چند وقت بود يه حسي درونم به وجود اومده بود كه دوس داشتم تجربه يه بار دادن حس كنم علتش نميدونم شايد بيشتر به خاطر اين بود بدنم خيلي كم مو و سفيد…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان عزيز من ارشم ٢٧ سالمه اين خاطره كه ميخام تعريف كنم واستون بر ميگرده به ٥ سال پيش . يه خواهر زاده دارم كه الان ٢٢ سالشه به عبارتي اونوقت ١٧ سالش بود. قدش حدود ١٧٨ وزنش ٧٢ بود. يه بدن عاليييي و خوشكل و سفيد داشت. اونا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام این خاطره مال دو سال پیشه من که ۱۶ سالم بود من قبلا تجربه کون دادن به رفیقم رو داشتم ولی تجربه با مرد غریبه رو نه… من تو کلش اف کلنز رفتم تو یک کلن گی که مال شهر خودم بود و پیام بازی و یکی پیدا کردم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام … مدت ۲ ساله که ازدواج کردیم ..زنم ۲۲ سالشه و اندامه ورزشکاری داره. همیشه وقتی تو خیابون میریم چشمای مردمو میبینم چطور دارن در میان. بیشتر اوقات حین سکس فیلم میزاریم که بیشتر حال بده. منم قبل از سکس اسپری میزنم تا بیشتر طول بکشه آخه زنم خیلی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم شیماست و ۲۱ سالمه. خوش استیلم و خوش قیافه سایز سینه هامم نسبتا خوبه ، خونمون سمت میدون گمرکه خیابون هلال احمر ، یه دوست دارم اسمش میتراست اونم اهل همین محله ، وضع مالی هر دو خونوادمون تعریفی نیست و باباهامون به زحمت خرج تحصیلمون تو…

  • این داستان تقدیم به شما جندگی های من برای شوهر خالم و پسر خاله هام قسمت هشتم یه مدت بود دیگه نداده بودم ، و فقط با شوهرم یه رابطه عاشقانه  داشتم، و یه ماه دیگه هم که مراسم عروسیمه، شوهر خالم یه روز بهم زنگ زد گفت دوباره میخاد منو بکنه تهران خونه گرفته،…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من نیما هستم قبلا اتفاقایی که باعث شد من کونی بشم رو در داستان قبلیم تعریف کردم که اسمش هست .(( لذت کون دادن به احمد)) . امروز میخوام خاطرات سکسم با دومین بکن زندگیم رو براتون تعریف کنم. بعد از یک سال کون دادن به احمد و اونهمه…

  • این داستان تقدیم به شما بالاخره نور خورشید موفق شد پلک هامو آروم آروم باز کنه… روی تخت خواب حالت دمر خوابیده بودم و با نمایی تار لیوان دسته داری که روی پاتختی قرار داشت رو میدیدم. همینطور برگه ی مستطیلیِ کنارش که هنوز انقد به خودم نیومده بودم که بفهمم داخلش چی نوشته شده.…