این داستان تقدیم به شما سلام من کامیار هستم و این خاطره مال تابستون دوسال پیش… ماجرا از وقتی شروع شد که من قصد داشتم یک تیم فوتبال محلی تشکیل بدم که تشکیل هم دادم ولی ما زمین خاصی برای تمرین نداشتیم ولی تو محلمون یک مدسره بود که فراش اون یه برادر زاده…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان عزیز. خاطره ای که میخام براتون تعریف کنم مربوط میشه به اولین سکسی که داشتم،تابستون سال 1383 بود من به اتفاق یکی دوتا از دوستان هم دانشگاهی تو کار سیم کشی ساختمان بودیم از قضا تو اون مجتمعی که ما مشغول کار بودیم یه مرد میانسالی به…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم نازنینه 31 ساله. داستانی که میخوام براتون تعریف کنم داستان چهار سال زندگی یا بهتر بگم جندگی اجباری منه… *** 20 سالم بود ازدواج کردم و از همسرم جدا شدم و خانوادم بخاطر اینکه طلاق گرفته بودمو و ابروشونو برده بودم ترکم کرده بودن یه خونه اجاره کردم…
این داستان تقدیم به شما امروز صبح انگار با بقیهٔ روزها فرق داشت. حتی دوش معمولی خسته کننده اش که هر صبح می گرفت به نظرش هیجان انگیز و متفاوت بود. برای اولین بار بعد از ۱۴ سال ، خودشو به چشم خریدارتو آینه نگاه کرد و با کمال تعجب متوجه شد که داره مثل…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم رامياره از سعادت اباد تهران از اونجايي که باسن من خيلي برجسته هست و رنگ پوستم سفيد است و قيافه ي خوشگلي هم دارم از همه مهم تر صداي نازک و دخترونه اي دارم خيلي ها تو کف من بودن و مي خواستن من رو بکنن… …
این داستان تقدیم به شما درود. من محمد 20 سالمه و خیلی شهوتی هستم . تا حالا سکس نداشتم یه دختر خاله دارم که اسمشو میزارم سحر که خیلی تو کفش بودم سنش 15 سال بیشتر نیست ولی خوب هیکلی داره قیافش هم از 100 درصد من 70بهش میدم. قبلا باهم اس ام اس بازی میکردیم…
این داستان تقدیم به شما با سلام . صبح بود و طبق عادت ساعت 7 صبح بیدار باش بود تو خونه رفتن مدرسه و برگشت با خستگی البته امروز فرق میکرد چون به بهانه ی سردرد امتحان و مدرسه رو پیچوندم و موندم خونه و این شد که بشینم با گوشیم ور برم … سایتای…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من کیان ۱۷ سالمه و هیکل نسبتا خوبی دارم…. داستانی ک میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به تابستون ۱۳۹۳ با دختر عمویی ک چهار سال ازم بزرگ تر بود.خب برم سر اصل مطلب : من اولا اصن قرار نبود باهاش درمورد این چیزا صحبت کنم،،، ولی…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من رضاس و الان حدود 31 سالمه مجردم … ماجرایی که می خوام براتون تعریف کنن کاملا واقعی و بدون کم و زیاده بجز اسامی که جایگزین شده که امیدوارم علتشو درک کنین . اما بذارین در ابتدا باید بخاطر غلط املایی های احتمالی و نگارش ضعیف…
این داستان تقدیم به شما توجه : این داستان به سبک فتیش و کمی به قول خومون “حال به هم زن” هست پس اگر طرفدار مطلب فتیش نیستید این داستان رو نخونید. *** اولین باری که اونو می دیدم توی حموم خونه مون بود . بیست و پنج سالش بود و من چهار سالم .…
این داستان تقدیم به شما سلام. من امیر علی هستم،18 سالمه،این خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم بر میگرده به شهریور ماه پارسال… *** من تو یه خانواده مذهبی بزرگ شدم،ولی خودم ناخلف از آب در اومدم،خب بریم سر اصل مطلب.ما با یه خانواده ای روابط نزدیکی داریم،معمولا زیاد بیرون میریم و کلا با…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم مریم 13 ساله ام مادرم طلاق گرفت بعد با مردی ازدواج کرد بعدش پدر ناتنی هم براثرتصادف مرد من مادرم ودادش ناتنی اسمش سعید 17 ساله بود یک روز من دیدم که از پشت به مامان چسبیده کیرش از روی شلوارش عقب جلو میکنه … فرداش جمعه بود…