این داستان تقدیم به شما توخونه تنهابودم حوصله ام سررفته بود ازخونه بیرون رفتم همنیجوری که برای خودم چرخ میزدم توی خیابون اقای ر رو دیدم اقای ر جانبازو رییس یک اداره بودازدوستای سعید (شوهرم که چند وقتیه که از دنیا رفته) بود بعدازمرگ سعید چندباری باهام تماس گرفته بود وحرف زده بودیم کنارش ایستادم. …
این داستان تقدیم به شما حاج آقا گلستانی یه آخوند بود.ازاون کس کشهای روزگار. شغل خوبی هم داشت وخلاصه کس کش بزرگی بود.یه روزیکی ازکس کشهای کوچکترکه پیش حاج آقاکارمیکرد دردفترحاج آقا رو زدو باعرض سلام علیکم به حاج آقاگفت: ببخشیدحاجی مزاحم میشم.این حاج خانم مااومده اداره دنبال من.یه کاری پیش اومده بایدباهاش برم.اگرمرحمت کنیدامروزروبه من…
این داستان تقدیم به شما سلام .اسمم سعید.20 سالمه،از رشت! الانم دانشجوام.اما داستانم واسه 2 سال پیشه.نمیدونم از کجا شروع کنم.آخه اتفاقات زندگیم زیاده… *** من خیلی شوخ و مهربونم.تو خونواده همه دوسم دارن خدایی.مخصوصأ زن عموم.من هر سال تابستونا میرم تهران خونه ی فامیل.عمه،عمو،خاله!عموم تو یه کارخونه کار میکنه که کارش شیفتیه و ساعت…
این داستان تقدیم به شما -مهسا… مهسا… – بله مامان – من دارم میرم بیرون…راستی آقای کریمی رو میشناسی؟ -نه . – یادته نوروز خونه خانم جون بودیم همه فامیل جمع بودن؟ – آره -یه آقاهه بود پیش داییت نشسته بود تو کار ساخت و ساز و اینا . -آهان یادم اومد . همونی که…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه. داستان قبلیمو که “سکس با آقای ر” بود رو امیدوارم پسندیده باشید اینم یه ماجرای دیگه از زندگی یا بهتر بگم جندگی من…. *** با مديريه دبيرستان دوست شده بودم اين مدير دبيرستان با خودش و برادرزنش بودم بعدازاينكه خودش و برادرزنش رو رودرروي همديگه قراردادم برادرزن…
این داستان تقدیم به شما برادرم که سه چهار سال از من بزرگتر بود از نوجواني پرنده مي فروخت و از اين راه خرج خودش رو در مياورد. منم بعضي وقتا کمکش ميکردم و يه پولي هم به من ميداد. رو پشتبون يه اتاقکي مثل قفس درست کرده بود که توش دونه ميريخت بعد تو…
این داستان تقدیم به شما سلام. امیر هستم الان 26 سالمه… *** اولین سکس من با دختر خاله بر میگرده به چند سال پیش. همیشه نگاش تنمو به لرزه در می اورد.ولی هر دومون خجالت میکشیدیم چیزی در مورد سکس بهم بگیم.تا اینکه یه روز که عروسی دختر عمه من بود.از اونجایی که دختر خالم…
این داستان تقدیم به شما ازش خواستم که منو ببوسه . نمی دونم چرا .. همین جوری زد به سرم . می خواستم ببینم چه حالی بهم دست میده . منی که به زور با اون خلوت می کردم . می خواستم ببینم می تونم برم توی حس و حال عشق و دوستی یا…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان. من اسمم محمدطاها و 19 سالمه ساکن یکی از محله های تهرانم دانشجوی رشته عمرانم پدر و مادرم کارمندن داستانی که میخوام براتون تعریف کنم واسه زمانیه که بچه بودم من یه خاله دارم الان 30 سالشه و ازدواج کرده از خالم بگم که خیلی مهربون و…
این داستان تقدیم به شما اولین توجه من به ماهیت فیزیکی وتفاوت فیزیکی بین مذکر و مونث در کودکی زمانی که بسیار کوچک بودم بمن گفته بودن باید موقع دفع ادرار التم را با دستم بگیرم اتفاق افتاد . اصرار خانواده در این دستورشان مبنی بر آنکه نباید بغیر از داخل دستشویی د ر هیچ…
این داستان تقدیم به شما من سپیده هستم (اسم زنونه) و 19سالمه ساکن تهران هستم… من از 12 سالگی زنونه پوش شدم بیشتر لباس های خواهرمو می پوشیدم که اکثرا خیلی سکسی و ناز بود,وقتي خونه تنها بودم سري لباس هاي خواهرمو ميپوشيدم ارايش ميكردم كه از خواهرم يادگرفتم و شرت سوتين هاي سكسي خواهرمو…
این داستان تقدیم به شما سلام. من سینا هستم 24 سالمه. قدم 178 وزنم 74. بدنم خوبه و قیافم معمولیه. سینه هام بزرگ و ورزشکاریه و همه دوستام همیشه میمالنشون… راسش عاشق کون دادنم ولی چون هم خجالتیم هم خیلی از اینکه همه بفهمن کونی هستم میترسم نتونسم سکس کامل داشته باشم. یه روز…