برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام .   اسم من ارمین بچه تهران قدم 185 وزنم 88 و هیکلیم به خاطر ورزش که میکنم کون و رونم خیلی گندست.یه روز که خونم هیچکس نبود همه مسافرت بودن از بیکاری خسته شده بودم نشستم فیلم سوپر دیدم خیلی حشری شده بودم که دیگه اخرش جق زدم…

  • این داستان تقدیم به شما تابستان پارسال بود….   بعد از اين که کنکور دادم خيالم راحت شده بود يکسال همه چيز رو بر خودم حروم کرده بودم و حالا همش وقت داشتم. مامانم تو اين يک سال خيلي به من رسيده بود و من تازه متوجه زحماتش شده بودم و ياد روزهايي که اعصابم…

  • این داستان تقدیم به شما روبروی دانشگاه ما یه گلفروشی کوچیک داشت که من همیشه برای زدن مخ دخترا ازونجا گل می گرفتم ، این داستان تکرار و تکرار شد تا اینکه صاحب اون گل فروشی باهام رفیق شد ، یه پسر معمولی که خیلی آروم بود و نچسب،اما لاغر و بدن کشیده ای هم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. سینا هستم …18سالمه. خاطره ماه تقریبا 17 روز پیشه. بچه باز نیستم اما خب بالاخره تو هر دوره ای واسه کسی پیش اومده که براثر نیاز جنسی به هم جنسش تمایل پیدا کنه! این تمایل من تو این سن شده. البته با یه بچه ی زشت و زمخت نه…با…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من اسمم دریاست 26 سالمه قیافمم معمولیه….   بریم سر اصل مطلب من یه پسر عمو دارم که خیلی خوشکله اون 31 سالشه و قد بلندوچهارشونه است درکل هیکل ورزش کاری داره اسمش شاهینه همه دخترای فامیل و غریبه توی کفش هستنداونم دختر باز حرفه ای بودمن خیلی اهل…

  • این داستان تقدیم به شما من همیشه آروزی سکس با مامانمو داشتم.یه روز منو مامانم تو خونه تنها بودیم بعد مامانم رفت حمومو برگشت و حولشو پوشید و چون خیلی خوابش می امد بدونه این که لباسشو بپوشه با همون حوله رو تخت خوابیده بود و کسش معلوم بود.سریع با گوشیم یه عکس از کسش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. امروز داستانی خواندم از تجربه ی کون خوردن و تصمیم گرفتم اتفاقی که برای خودم در اوایل دوران بلوغ پیش آمده را بنویسم چون جاذبه ی کون و کون بزرگ بخصوص در آن دوران جادویی است … *** اخطار : این داستان کمی “حال به هم زن” است تازه…

  • این داستان تقدیم به شما – خوبیش اینه که خیلی بزرگه . روش هم پر رگ . سر گوشتی و نرم . خیلی هم خوب میره داخل . -” کی گفته ؟ – “من میگم . ” “تو تاحالا یه کیر ساک زدی؟  ” زن موهای زردی داشت که روی شانه های استخوانی اش ریخته…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من مانیم 27 سالمه این خاطره برمیگرده به 7 سال پیش یعنی سال 87 که من 20 سالم بود… *** از خودم بگم من چشمای عسلی دارم و با بدن سبزه و خوب حیکلی هم برای خودم درست کردم و با وضع مالی خوبی هم که داریم هر دختری…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من آیسان هستم و 21 سالمه و این داستانی رو هم که میخوام براتون بگم حدود یک پیش اتفاق افتاد برام … خب خانم میانسالی که من باهاش سکس کردم حدود 52 سالشه و اسمش ثریا خانمه و همسایه دیوار به دیوارمونه.این خانم شوهر درست و حسابی نداره یعنی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من سروش و الان 26 سال دارم. این قضیه ای كه می خواهم براتون تعریف كنم مال چند سال پیش است. یعنی همون ماهی كه من در مرخصی پایان دوره خدمت بودم و تصمیم گرفتم برم اصفهان منزل عموم. به خاطر دیدن دختر عموم كه خیلی خاطر خواهش…

  • این داستان تقدیم به شما تنش بوی گیاه  می‌داد، بوی گندم،  بوی سنگین و نمناک تن‌های دخترانه. بازوهای نچندان لاغرش رو دور بازوانم حلقه کرده بود و من برای اولین بار از این فاصله نزدیک اجزای صورتشو می‌دیدم. چشمهای قهوه‌ای، موهای بور بلند و صورت گندمگون با کک و مک هایی بر گونه های برآمده اش،…