برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم دخترونه من تینا هست18 سالمه بدنم مثل دختراس. بدنم سفید و کمی توپولی وقتی موهامو بلند می کنم عین دخترا می شم. پارک چمران کرج با یکی آشنا شدم 40 سالش بود از خودش خیلی تعریف می کرد که توی سکس ماهره. توی پارک که همش منو می مالید و…

  • این داستان تقدیم به شما محسن با عصبانیت بی وقفه بدوبیراه میگفت و من هرچی در جواب قسم و آیه میخوردم و سعی میکردم بهش بفهمونم تو این ماجرا بی تقصیرم فایده ای نداشت.دست آخرم با گفتن این جمله که “اگر خیلی عاشقش هستی و لذت میبری دور و برت میپلکه برو گمشو برگرد باهاش…

  • این داستان تقدیم به شما یه روز رفته بودم خونه ی خالم در زدم دیدم کسی درو باز نمیکنه بعد یهو در به اذن پرودگار باز شد من رفتم تو، دیدم خالم تو حمومه، خالم یه زن سی و دو ساله ی سفید پوست و تپل با سینه های گرده که همه مردا و زنا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.   این قضیه بر میگرده به 3 سال پیش که من کلاس اول دبیرستان بودم.2 سالی بود که جلق میزدم و بیشتر فیلمهای گی نگا میکردم و یه جورایی خیلی حشری شده بودم.توی کلاسمون یه پسری به نام مسعود بود که به نظر همه به جز خودم زشت بود…

  • این داستان تقدیم به شما ماجرایی که می خوام تعریف کنم چند سال پیش تو شمال اتفاق افتاد، رویداد عجیبی که تمامی زندگی قبلی من رو دگرکون کرد و انسان تازه ای از من (و البته از همسرم) آفرید… *** زن من عاطفه خانم از خانواده نسبتا مال داری بود اما پدر و مادر من…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان عزیز.من کامران 28 سالمه مجرد .   تقریبا یک سالی میشه که دانشگام رو تموم کردم…و یه شغلی پیدا کردم و مشغول به کار هستم..حدودا یک سالی میشد که سکس نداشتم.و خیلی هم تو کف بودم..ولی به خاطره مشغله ی زندگی فرصت اینکه دنبال مخ زدن باشم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من تو یه خانواده پنح نفره زندگی میکنم که دوتا خواهر دو قلو دارم به اسم های سونیا و سورینا که هیجده ساله شون منم اسمم سینا است و بیست سالمه ما تو یکی از شهرهای غرب ایران زندگی میکنین که اکثر فامیلامون هم خارج از ایرانند من مادرم…

  • این داستان تقدیم به شما باسلام. این داستان درباره دختر خاله جندمه.من اسمم یزدانه .   ی شب که رفته بودیم خونه مادر بزرگمواینم بگم که مادر بزرگم فوت شده و خالم و دخترخاله من اونجا زنگی میکنن خلاصه سرتونو در نیارم.شب شد و دختر خالمم امددد و جناب کیر ما شق کرد.من ی چشمک بهش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت همه دوستای گلم داستانی که تعریف میکنم دیروز17 مرداد 94 اتفاق افتاد . گفتم بنویسم که شماهم کیرتون حال بیاد. من شروین 27 سالم ازتهران قبلا داستانی که پسر عمم توخواب برای اولین کیرشو تا خایه کرد تو کونم شاید شنیده باشید که مربوط به 5 سال پبش بود و…

  • این داستان تقدیم به شما با عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان .   من شیوام همونی که چند وقت پیش ماجرای تجاوز به من و دختر خالم سارا رو تو باغ توسط دو تا جوون واستون تعریف کردم ببخشین که یه مدت به خاطر مشغله زیاد نبودم تا اونجا گفتم که وقتی اون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. میخوام اولین داستان مربوط به مرضیه (همسرم ) رو براتون بنویسم اولا که کاملا واقعیه و دوما من زیاد بلد نیستم داستان بنویسم پس شرمنده همتونم. منبع داستان فاطمه (خواهر زنمه )که من از زبون اون مینویسم… *** داستانش برمیگرده به دوران دبیرستان زمانی که هنوز من در کار…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من اولین باری که داستان می نویسم به همین دلیل برام سخته که مطالب را درست و اون طوری که اتفاق افتاده بیان کنم در ضمن اینو باید بگم که این داستان تماما از زبان من بیان میشه و کاملاً یک طرفست… *** داستان از اون جایی شروع شد…