این داستان تقدیم به شما سلام. من اشکانم 23 ساله, قد 170 , تپلی و بامزه عاشق مردای جاافتاده و خوشتیپم تقریبا 4 سال پیش بود که برای درس خوندن به اصفهان رفتم اونجا یه آپارتمان اجاره کردم یه همخونه ای هم داشتم که فوق لیسانس بود بیشترسرش تودرس و کتاب بود و تقریبا هیچ…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت تک تک دوستان. حمید هستم 29 ساله از شمال کشورادمی هستم ذاتا سرم تو لاک خودمه ادم با تیپ کاملا مردونه هستم نمی دونم حالا جذاب هستم یا نه. موضوع از اونجائی شروع شد که سال 92عقد برادرم بود واینکه خانمش اهل شمال نبود در حین روز عقد…
این داستان تقدیم به شما سلام . من علیرضا ۱۷ ساله هستم . این داستان بخدا کاملا واقعیه من دو تا دختر عمه دارم به نام بهاره و ستاره که ستاره بزرگتره . همیشه ارزوی سکس با اینا رو داشتم چون نمیتونم توصیف کنم که چقد خوشکلن مث ماهن داستان از اونجا شروع شد که…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من دانیاله و تو یکی از روستاهای شیراز زندگی میکنم این داستان که می خام براتون بگم بر میگرده به 2سال قبل زمانی که 19سالم بودکه اولین شیطونیمو با خواهرم کردم… خواهرم ازم 10سال بزرگتره و بدنی خوش فرم و تپلی داره که اسمش مهنازه راستی خواهرم…
این داستان تقدیم به شما سلام من سعیدم . این داستان که میخام بگم برمیگرده به دو هفته پیش … من 16 سالمه ، قد بلندم ، کیرم نسبت به سنم بزرگتره و کمی سبزه ام . دوستم مجید هم 17 سالشه ، نمیدونم چرا ولی کیرش ازمن کوچیکتره ، سفیده اونقدر که کل…
این داستان تقدیم به شما من زياد اهل سكس و گي نيستم اما اون روز خيلي حشري بودم كونم خيلي خارش داشت هميشه يك پسر بيست وسه ساله بود هر وقت هوس سكس داشتم به اون ميگفتم ميومد و منو ميكرد يادم رفت بگم من سي سالمه اون پسره هم اسمش سجاد بود سجاد كيرش…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من رضاست – من و زنم 3 ساله ازدواج کردیم – قبلش هم 3 سال با هم دوست بودیم و از همون اول سکس داشتیم در مدت دوستیمون با 5 تا از دوستای مریم (زنم) آشنا شدم و ترتیب همشون رو دادم و مریم خبر نداشت – یه…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. اولین بارم هست که میخوام بنویسم اگه کم و کاستی هم داشت ببخشید… اول میخوام از خودم تعریف کنم. الیاس هستم 17 سالمه. قدم 175 وزنم 65 هست. قیافم معمولی و هیکلم خوبه. این ماجرا که میخوام براتون تعریف کنم. دقیقا بر میگرده به 3 روز قبل.بر…
این داستان تقدیم به شما سلام. من امید هستم و 20 سالمه خاطره ای که میخام براتون بگم مربوط میشه به 3 سال پیش. خالم می خواست از کانادا بیاد و من برای اینکه تنها نباشه اومدم تهران استقبالش. خالم اسمش شادیه و حدود 26 سالشه. از فرودگاه به هتل رفتیم تا فرداش به…
این داستان تقدیم به شما فارسی رو با همون لهجه که من داشتم حرف میزد، تبریز. از اونجا که زبون مادریمون مشترک بود از همون روز اول خیلی بهش احساس نزدیکی داشتم. وقتی بار اول حرف اومدنش رو زدن فکر کردم سنش از من خیلی بیشتره و به همین دلیل اصلا راجع بهش کنجکاو نبودم…
این داستان تقدیم به شما باورم نمیشدکه به آرزوم رسیده بودم . وقتی وارد دانشگاه شدم یاد دوران دانشجویی خودم افتادم، خاطرات مثل صحنه های فیلم از ذهنم میگذشتن ناخودآگاه یادش افتادم. یاد سماجتش توی ترم های اول، یاد تا صبح پیامک بازی هامون، یاد اون روز که یدفعه صورتش بم نزدیک شد هنوز عطر…
این داستان تقدیم به شما سلام. من سارا هستم،الان ٢٠سالمه،خيلى سكسى و هاتم بطورى كه از پنجم دبستان سينه ها و كونم بزرگ شدن و دوست داشتم بدم،چند بار پسراى همسايه تو پاركينگ كس و كونم و ماليده بودن يا كيرشونو لايه پام گذاشته بودن اما دلم سكسه كامل ميخواست،١٥سالم كه بود با يه پسر…