این داستان تقدیم به شما سلام به همه چند روز پیش اولین سالگرد ازدواجمون بود برناممون این بود که وسایل بخریمو شامو تو خونه بخوریم که وقت زیادی رو با هم باشیم صبح رفتم بیرون یکم گوشت و جگر خریدم برای نهار ماکارونی پختم و یه کیکم برا شب بعد از ظهر علی گوشتا رو…
این داستان تقدیم به شما با علی از خونه در اومدیم. ساعت 5 ِ بعد از ظهرِ وسطهای پاییز بود. سوار ماشین شدیم.. استرس شدیدی داشتم. فکر کنم علی هم استرس داشت چون یکم داشت بد رانندگی میکرد. _«علی چه طورم؟» علی: «جیگر شدی جندۀ من. چند میگیری؟» _ «این دفعه رو مهمون من باشید.»…
این داستان تقدیم به شما سلام . من پوریا هستم 27 سالم داستانی که مینویسم ماله 13 سالگیمه من 1 بابای خسیس دارم که هیچ وقت بهم پول نمیدادو همیشه تو کف یک 50 تومنی بودم داستان از اینجا شروع شد که ما تو 1 مجتمع بزرگ زندگی میکردیم و کلی بچه محل داشتیم بزرگ…
این داستان تقدیم به شما بخش اول : قبل از سکس فریدون هستم 22 ساله . تک پسرم . خوش تیپ . خوش هیکل . قد بلند . به بهداشتم خیلی اهمیت می دم . همیشه حموم میرم و تمیزم . همیشه به خودم عطر می زنم و خوشبو ام . دندونامم همیشه مسواک می زنم…
این داستان تقدیم به شما سلام من علی هستم 20 ساله این خاطره مال وقتیه که 17 سالم بود. البته این اسم مستعارم هست من قبلا اینجا یه داستان گذاشتم وقبلا هم گفتم من عاشق گی هستم ما یه صاحبخونه داریم که یه نوه داره به اسم دانیال که اون موقع 13 سالش بود وخیلی خوشگله خب بریم…
این داستان تقدیم به شما اخطار: انتهای این داستان خشن و حال بهم زن است در صورت عدم تمایل به سبک فتیش از خواندن این داستان خوداری کنید. *** با سلام برخی دوستان خوب منو میشناسن اما بگذارین باز هم خودمو معرفی کنم . من مهری شعبانی سه تا بچه یک دختر هجده ساله و…
این داستان تقدیم به شما سلام. من یه دختر ۲۰ ساله با اندام تپل و سینه های ۹۰ و باسن بزرگ ! داستان برمیگرده به وقتی که ۹ سالم بود. چون من از لحاظ قد و هیکل از تموم هم سن و سالام درشت تر بودم همیشه سعی میکردم لباسای پوشیده تری بپوشم ! اون…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من داریوشم 33 سالمه قد 182 وزنمم 87. خوب من متاهلم ودر تهران زندگی میکنم زنمو خیلی دوست دارم اونم منو میپرستید من پیمان کار هستم و برای چند روزی واسه دیدن کا به بندرعباس رفتم. کار رو اوکی کردیم و بخاطر این که سه سال طول میکشید خونمو…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. داستان من بر میگرده به دوران خدمت سربازی که تو تهران گذشت و میتونستیم روز برگ باشیم بیرون خونه اجاره کنیم و قولنامه رسمی و اینا داشته باشیم پادگان اجازه میداد بجای رفتن به آسایشگاه و فضای چرت و پرتش بیرون خونه اجاره کنیم… خلاصه روزهای اول…
این داستان تقدیم به شما سلام. بردیا هستم ۳۵سالمه متألم و قیافه معمولی دارم. زنم مژگان جووووون اسمشه، قدش ۱۷۰، پوست روشن و قیافه تودل برویی داره، درکل خوشگله ولی عروسک نیست!! سینه هاش شاید۸۰ و کونشم گرد و قمبل، درکل اندامش سکسی و خوردنیه. هروقت میریم بازارواسه خرید، مانتوتنگ میپوشه و اندامهاش به طرز…
این داستان تقدیم به شما سلام من اشکان هستم متولد سال 68 … سال 87 بود . از سال 85 که توی یه برنامه تلوزیونی نقش خوبی داشتم به بازیگری خیلی علاقه پیدا کرده بودم و بعد از مراجعه های زیاد به آگهی های روزنامه همشهری و کلاه هایی که سرم گذاشتن و کلی پول…
این داستان تقدیم به شما بهنوش عاشق میلاد بود .. سالها بود که با هم دوست بودند .. بالاخره دست تقدیر زمینه رو طوری فراهم کرد که اونا رو به هم برسونه . جشن مفصل .. امید و آرزوهایی که اونا رو به آینده می رسوند … -باورم نمیشه میلاد .. -منم همین طور…