این داستان تقدیم به شما چند سالی بود که کار مند شده بودم . هنوز سی سالم نشده بود . تازه یه وامی جور کرده بودم به هزار مصیبت در یه نقطه متوسط شهر اونم با کمک دیگران و پولی که از قبل جمع کرده بودم و وام بانکی از بانکی که درش کار می…
این داستان تقدیم به شما سلام. این داستان مال دوسال پیشه وقتی که من اول دبیرستان بودم اون موقع من یه پسر لاغر نه زیاد سفید بدون مو بودم که هنوز به بلوغ نرسیده بودمو همخ دنبال من بودن و منو دست مالی میکردن و منم نمیدونستم برای چیاین کارو میکنن تقریبا دو ماه از…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من امیره و 17 سالمه و اسم خواهرم سحره و 21 سالشه .سحر یه دختر خیلی مهربونه و خیلی بهم اهمیت میده . همیشه تو درس هام بهم کمک می کنه و نمی ذاره از چیزی ناراحت باشم خواهرم خیلی باهام شوخی می کرد و بچه که بودم…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه . این اولین خاطره من هست که مربوط میشه به سال 88 اون موقع من فقط 16 سال سن داشتم. اهل دختر بازی بودم در حد چت کردن چون اصلا جرات بیشتر نداشتم. یک شب رفته بودم تو چت روم مشهد و مثل همیشه شعر می نوشتم…
این داستان تقدیم به شما با سلام به دوستان عزیزم. من 27 سالمه قد 180 وزن 70 و دوست دخترم نرگس 29 سال و قد 170 وزنش 60 کیلو. بریم سر اصل مطلب از اونجایی شروع شد من تو ی اداره فعالیت داشتم و نرگس مسئول اون اداره بود من خیلی دوست داشتم باهاش دوست…
این داستان تقدیم به شما سلام بردیا هستم ۳۵ساله، زنم مژگان ۲۸ساله قدش۱۷۰ سینه هاش۸۰، کمرباریک و کون گرد و قمبلی داره، قیافشم خوشگله، تودل بروه، لباسای تنگی که واسه بیرون رفتن میپوشه با اون ساپورتهای نازکی که زیرش شرت نمیپوشه و کون وکوسش کاملا دیده میشه هرجنبنده ای رو دیوانه میکنه، توخونه هم که…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من امیره. 20 سالمه از تهران. ماجرایی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به حدود همین چند ماه پیش. من دو تا خاله دارم که قیافه ها و بدن خیلی جذاب و سکسی ای دارند. یکیشون که 37 سالشه و همراه شوهرش ساکن شهرستان هستش. این خالم…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان گل. اول معرفی کنم:من آرمینم.تعریف از خود نباشه خوش هیکل و خوش تیپ یه چند وقت پیش رفتم ایستگاه اتوبوس یه دختری رو دیدم خوش هیکل البته من 28 سالمه و قدمم187 خلاصه هیکلش خیلی سکسی بود.من ک اصلا نگاش نکردم ولی او مثه آدم ندیده ها نگام میکرد.آخر…
این داستان تقدیم به شما “امیر تا حالا تو آشپزخونه سکس کردی ؟” داشتم به دوست امیر که روبه روم نشسته بود نگاه میکردم. ازش بدم میومد به محمد گفته بودم که رابطش رو با اون قطع کنه اما اون هی بهونه میاورد . همیشه وقتی منو میدید حرفای سکسی میزد و رو اعصابم راه میرفت…
این داستان تقدیم به شما درحالیکه بر روی تختخواب دراز کشیده بودم، ته مانده ی بطری مشروبم را سر کشیدم. بطری خالی را بر روی پاتختی رها کردم و در مستی خود غرق شدم. از خود بی خود بودم و زمان ایستاده بود. در اتاق را گشود و وارد شد. همچون ستاره ای زیبا می…
این داستان تقدیم به شما سلام من مبينا هستم مادرم دو تا خواهر داره كه يكيشون كه بعد از مادرم ميشه ازدوا ج كرده و اون يكي هنوز مجرده. خالم 10 سال پيش با يكي از اقوام پدريش ازدواج كرد و ماحصل ازدواجشون 2 تا پسره . شوهر خالم يه مرد 33 ساله است با…
این داستان تقدیم به شما سلام. من محمدم ۲۵ سالمه و یه ساله که ازدواج کردم. یه خواهرزن دارم به اسم فاطی که اونم ۲۵ سالشه و شوهر داره. من با اینکه زنم از خوشگلی و تناسب اندام چیزی کم نداشت ولی بازم تو کف فاطی بودم و همیشه دلم میخواست حتی اگه یه بارم…