برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما حدود 30 سالم بود و حدود 60 کیلو وزن داشتم . ظاهرم ولی #کمتر نشون میداد . برای انجام یه کاری رفته بودم به یه شهر دیگه و چند روزی یه اتاق تو #هتل گرفته بودم . #شهر تقریباً کوچیک بود و خسته کننده . عصری اومده بودم تو حیاط…

  • این داستان تقدیم به شما تو دوران #دبیرستان ظهر که رفتم خونمون چون میدونستم مامانم خونه مامان بزرگم گفتم برم یه فیلم سوپر ببینم خونه ما ۳ طبقه هست خودمون اول می شینیم دوم خواهرم هست که تازه با شوهرش احمد نامزد کرده خلاصه نشسته بودم که شنیدم یه صدایی از بالا میاد یواش یواش…

  • این داستان تقدیم به شما من اسمم مریم و الان ۲۳ سال دارم و ساکن یکی از شهرهای کشور #ترکیه هستم.این اتفاق بر میگرده به زمانی که من ۱۹ سالم بود و من تهران تو منطقه #تیردوقلو زندگی میکردم.همه چیز طبق روال پیش میرفت من مثل هرروز ساعت هفت از خواب بیدار میشدم و به…

  • این داستان تقدیم به شما سلام میخوام داستان #سکسی که با #مسعود داشتم رو براتون تعریف کنم من #مریم هستم ۳۶ سال سن و شوهر و یک فرزند ما تو ساختمونی که بودیم همسایه ای داشتیم به نام مسعود و #افسانه که بچه نداشتن و باهم رفت و امد داشتیم مسعود خیلی به من توجه…

  • این داستان تقدیم به شما این داستان برای چهار سال پیش ،یعنی اون موقعی که من 15 ساله بودم خب اول از خودم بگم: قدمم نسبت به سنم خوب بود و 65 کیلو بودم رنگ پوستمم سفید بود وکون برجسته ای داشتم اسمم آرمین هستش . داستان از اون جایی شرو ع شد که من…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من لیلا هستم 20 سالمه ، این داستانی که تعریف میکنم مال دوران دبیرستان هستش ، من اندامم سفید و چاقه. توی دوران دبیرستان دوستی به نام نازنین داشتم ، نزدیکای امتحانات ترم 2 بود ، من جفتمون شیطونی زیاد داشتیم اما اون ریاضیش خیلی خیلی از من بهتر…

  • این داستان تقدیم به شما من اسمم #قاسم هست داستان مربوط میشه به سال پیش که کلاس دهم بودم.تو کلاس ما یه پسری بود خیلی کونش گنده بود قیافش خوب نبود اما کونش خیلی خوب بودبهش میگفتن سید علی .همه روش نظر داشتن،اما واقعیتش من باش کاری نداشتم،به خاطر همین با من خوب بود. یه روز…

  • این داستان تقدیم به شما ۲۷ سالمه و ساکن شیراز .خاطره ای که میگم مربوط به دوسال پیشه .دختر داییم دانشجوی یاسوج بود و تو یاسوج با یه پسری اشنا شد و کارشون به ازدواج کشید .بعد عقد و مراسماش تابستون شد و عروسیشون تو یاسوج .همه رو دعوت کردن و ماهم اماده شدیم که…

  • این داستان تقدیم به شما خب این داستان که برای دوسال پیش که من اون موقع 22 سالم بود برام اتفاق افتاد . اول از همه از خودم میگم من یه پسر حشری با قدی بلند و هیکلی نسبتا خوب با قیافه ی معمولی به اسم علی هستم.خالمم اسمش مژگان بود و اون موقع 28…

  • این داستان تقدیم به شما سلام ، من ۳۴ سالمه و هفت ساله ازدواج کردم ، یک خواهر زن ورزشکار و خوشتیپ دارم که دیوانه وار عاشقشم، هر چقدر از خوش اندامی و خوش اخلاقی این بشر بگم کم گفتم ، سینه هفتادو پنج ، بدنش یکم سفت (بعضی وقت ها میخوام صداش کنم با…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت همه من چند ماهی میشه که داستان عزیزان رو خوندم، و خواستم داستانی که برای خودم پیش اومده رو براتون بنویسم. من ماهان هستم ۲۴ ساله اهل تهران، نمیگم پسر سکسی هستم اما چهره و بدنم بدک نیست و تو جامعه ی امروزی خوبه، دانشجوی دندانپزشکی هستم و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان عزیز اسمم ممده ماجرای سکس من بر میگرده به ۸ سال پیش…   ماجرا از اونجایی شروع شد که کم کم فهمیدم از دادن بیشتر از کردن خوشم میاد.توی بچگی سکسهای زیادی رو تجربه کرده بودم و همیشه توی پوزیشن مفعول بیشتر لذت میبردم البته هیچ وقت توی…