برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام به شما دوستان شهوتناک من آرشم ۲۵سالمه مجردم دانشجوی مهندسی برق میخوام یه داستان براتون تعریف کنم از زن همسایه که باهاش وارد رابطه شدم اول یه توضیح کوتاه بدم ما تو #مجتمع ساکنیم که چندین ساله ساخته شده و همسایه ها همه صاحب خونه و قدیمی هستن تو…

  • این داستان تقدیم به شما کس و کون زن داداش چیز دیگس عشق عشق ممنوعه س کیف اش بی حده منم زن داداشی تو سن سال خودم دارم هر دو 25 سالمونه من مجردم تا حالا هیچ سکسی هم با هیچکس نداشته ام اونا یه بچه دارند حدود شیش ساله است دختره زن داداش را…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من فریدم. یک مهندس عمران 42 ساله. امشب با #ژاله که یک داروساز 41 ساله زیباست ازدواج کردم. دو سال از اولین باری که ژاله رو تو مهمونی تولد دوستم دیده بودم میگذره. خیلی سریع باهم صمیمی شدیم و تصمیم به ازدواج گرفتیم. امروز مهمونی بزرگی بمناسبت شروع زندگی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام #گوهردشت کرج زندگی می کردیم 24 سال پیش من تازه وارد دانشگاه شده بودم داداشم با نوشین ازدواج کرد من نوشین را تا آخرین روزهای قبل عقدش قسمت نشد ببینم ولی یه حسی می گفت که از نوشین خیلی خوشم میاد فقط چندتا عکس با داداش تو پارک جهانشهر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من بهمن هستم 17 سالمه این داستان بر میگرده به زمانی که بابام یه دونه دوست داشت که مرده یه زن خیلی جذابی داشت اون دوست بابام از زن قبلی اش جدا شده بود و با این زن ازدواج کرده بود اون ها یه #رستوران خیلی خوب تو شهر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من ۷ سال ازدواج کردم و خانم چندتا دایی و زندایی داره که با یکیشون خیلی رفت و امد داریم یه روزی از این روزا که مهمون ما بودن زنداییش رفت تو اتاق #لباس عوض کنه ولی من هواسم نبود و یهو رفتم تو که دیدم شلوار لی و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام سلام عبدالغفورم #افغان هستم نوزده سالمه در سیزده سالگی با مادرم اومدیم ایران یاد ندارم پدرم کیه سفید و بی‌مو چشم تنگم مثل ژاپنیا پوست خیلی نرم و صافی دارم و سوراخ کونم صورتیه باید دختر میشدم ولی از شانس بد پسر شدم در بچگی بارها بهم تجاوز شد…

  • این داستان تقدیم به شما منم زن داداشمو چند ماهی میشه دارم میگام زنداداش 21 سالشه من 23 #داداش رفته #ماموریت ارتشیه من تو خونشون تنهایی میموندم زنداداش میرفت شبا پیش مادرش چند ماه پیش ظهر اومدم خونه داداش کلید دارم قرار هم نبود زنداداش خونه باشه خونشون دو طبقه و نیم است از وقتی…

  • این داستان تقدیم به شما مرسی از اینکه تیکه ای از سر گذشمو خوندین گفتم که: دخترمون دانشگاه #ملی (#بهشتی قبول شده) پسرمون یکیش راهنمایی و کوچیکه دبستانیه داداش فشارخون و مرض قند داره مدتیست اصلا سکس نداره نوشین عملا زن من شده داداش دخترم کاملا از سکس منو مامانش باخبره مامانش بهش گفته هر…

  • این داستان تقدیم به شما منم زنداداشمو سالهاست که می کنم این سرگذشت از سال 1360 شروع میشه اسمش #معصومه است وقتی زن داداش شد من عاشقش بودم ولی نصیب داداش فریدون شد من از داداش #فریدون 18 ماه کوچکتر بودم ولی هیکل و قدم از او بزرگ و بلندتر بود از زمان نامزدیش تو…

  • این داستان تقدیم به شما خواهرم آزاده 5 سال از من کوچکتره او بقدری زیباست که عکسهای کودکیش را در لندن کارت پستال کردن اخه عمویم لندن زندگی می کنه عروسی پسر عموم بود سال 2009 ما دعوت بودیم دو ماه اروپا بودیم چند کشور را هم گشتیم اون موقع آزاده 6 سالش بود من…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خیلی داستان خوندم گفتم منم یکی از خاطراتم با #خانومم رو بگم اسم من #مصطفی ۳۴ سال بدن خوبی دارم و کیرم ۱۸ سانته و عاشق سکس از زنم بگم #رضوان ۲۳ سالشه قد ۱۷۰ سینه ۸۰ و کون و رونش که نگو هر مردی رو روانی میکنه یه…