این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان. امیر هستم 25 ساله. قد 177 وزن 72. حقیقتش رابطه با دختر واسم عادی شده بود دیگه زیاد واسم لذت نداشت. یه بار که پیش دوس دخترم بودم به گفته او 69 شدیم که واسه هم بخوریم داشتم با لذت تمام کوسشو لیس میزدم اونم کیرمو.…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من ماکانه 23 سالمه و بچه ی تهرانم… از بچگی مو های قهوه ایم و چشم های سبزآبیم توی فامیل زبانزد بود و در کل از بچگی خوش قیافه بودم گذشت تا من بزرگ شدم و با استفاده از باشگاه و ورزش هیکل قشنگی هم برای خودم…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. سهیلم.داستانم مال سال86 هستش که30ساله بودم، من و حمید (یکی ازهمکارام) برای مأموریت اداری 6 ماه رفته بودیم تهران. تویکی ازهتلهای بی ستاره مرکز شهرازطرف شرکت رزرو شده بودیم. پنج شنبه جمعه ها دوستم گفت میرم خونه مادرزنم اگه میخای توهم بیا.چون داشت تعارف میکرد ازش تشکرکردم…
این داستان تقدیم به شما سلام. من تو یکی از شهرستانهای اطرافه اصفهان زندگی میکنم.40 سالمه و168قدم,وزنمم 58 هستش.لاغرم و زیاد خوش یه ظاهره معمولیم دارم. چند وقتیه میرم تو چت و با دخترا دوست میشم البته به خاطره این که سنم بالاست یکم طول میکشه تا با یکی دوست بشم اما من حوصله دارم…
این داستان تقدیم به شما سلام. من فرزاد هستم. 32 سالمه و زنم مینا 25 سالشه. ما حدود 3 ساله ازدواج کردیم. من یه کارگاه تولیدی دارم. داستانی که می خوام براتون بگم مربوط به یک ماه قبل و فروردین 94 است. زنم یه دوست داره به اسم زویا که دختر بسیار نازی بود. زویا…
این داستان تقدیم به شما سلام. من سپهر هستم 19 ساله از اراک خاطره ای که میخوام تعریف کنم مربوط میشه به 20 روز قبل که مدارس تعطیل شدن منم بیکاربودم ی روز داشتم نت گردی میگردم رفتم تو ی سایت سکسی ی فیلم پیداکردم که سکس تو حالت بیهوشی بود حقیقتش خیلی روم تاثیر گذاشت…
این داستان تقدیم به شما سلام. خاطره ای که میخوام براتونم برمیگرده به یکسال پیش من 26 سالمه تو دوران راهنمایی دوستی داشتم به اسم ریحانه که خیلی به نسبت سنمون شیطون و هات بود. یادمه همیشه زنگای آزاد واسه هم چرت و پرتای سکسی تعریف میکردیم وقتیم برمیگشتم خونه شرتم خیس خیس بود،بگذریم بعد…
این داستان تقدیم به شما سلام. چند سال پیش بود که خودمو خوشگل کردم (راستش خوشگل هستم وتک فرزند) و برای خوشگذرونی رفتم پارک چمران کرج وقتی داشتم قدم میزدم یدفه یه سربازگشت ارشادی اومد گیر داد که با این تیپ وقیافه ای که خودت را درست کردی جونها را منحرف میکنی باید تو رو ببرم…
این داستان تقدیم به شما اداره تعطیل شده بود و داشتم با ماشینم به طرف منزل می رفتم ، در مسیر خونه ، ناخودآگاه چشمم به چند خانم که در پیاده رو در حرکت بودند افتاد ، یکی از اونها که متوجه نگاهم شده بود ، به من نگاه کرد و حتی وقتی از کنارشون…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان. من میلاد 20 سالمه بازن عمو زری خیلی حال میکردم من همیشه یه چیزایی رو بهونه میکردم و می رفتم خونشون تا اندام سفیدشو ازتوی سوتینشم شده ببینم زری خیلی سکسیه هر پنج شنبه شبا با عمو سکس داره من خودم چن بار که خونشون شب…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من علیرضا ۲۹ سالمه و حدود ۷۰ کیلو وزن و ۱۷۹ قدم. خانواده ی ما تا سال ۷۰ تو آبادیمون که اطراف مشهد بود زندگی کردن و من ۴ سالم بود که جابجا شدیم و اومدیم اصفهان.اون موقع ها به خاطر صمیمیت خانواده ها تموم فامیل مرتب در رفت…
این داستان تقدیم به شما سلام این خاطرات و درد و دل های یه پسر همجنسگراس،به اونایی هم که از گی بدشون میاد نمیگم این خاطره رو نخونن،برعکس توصیه میکنم بخونید تا کمتر گی ها رو تحقیر کنید. ببینید من خودم مثلا بعضی روابط سکسی و فانتزی ها ک میبینم واقعا حالم بهم میخوره،ولی چون من…