برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام. من علی هستم..قد 180 وزنمم 88 سنمم 21 یکم تپلی ام.قیافه ی خوبی هم دارم..ک بهم میگفتن علی کیر طلا یه روز ک داشتم داخل لینک میچرخیدم ..(شبکه اجتماعی)ک تو یه گروه رفتم ک دختر پسر بودن..رو مخ یکیشون رفتم ک اسمش نازلی بود رفتم پی ویش و خیلی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.   اسمم روناکه دانشجوامو خیلی حشریم مدیریت بازرگانی میخونم 25 سالمه ی خواهره کوچیکتر از خودمم دارم که 17 سالشه و بعضی وقتا میاد بهم سر میزنه چون در حال حاضر تنها زندگی میکنمو رزیتا (خواهرم) یکم تو کارایه خونه کمم میکنه …خب داستان از اونجا شروع شد که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.   من کاوه هستم 20 سال داستان برای 2 سال پیش هست. من تک فرزند هستم و پدر و مادر کارمند وتو یه شهر کوچک زندگی می کنیم و اکثر اوقات تو خونه تنها هستم از زمانی که فهمیدم سکس چیه تو خونه با خودم ور میفتم همیشه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم واقعيمو نميكم ميزارم سحر اينجا و اينكه املا من ضعيفه تا حدودى چون ايران نيستم اين داستان براى چند سال پيش هست كه امده بودم ايران و براى من تهران خيلى عوض شده بود تو اين ١٠ سال خيلى جاها نميشناختم و اينكه نبايد سوار هر ماشينى بشى…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. سامان هستم 26 سالمه .حرفام داستان نیس یه نوشتس که همیشه خواسم یجا بنویسم همین تمامشم تجربه شخصی دوران بچگی خودمه و واقعی … *** من تو یکی ازشهرکهای حاشیه شهر مشهدبزرگ شدم اولین باری رو که کنجکاوی جنسیم گل کرد رو یادم نمیاد ولی ما2 تا خواهربودیم و5…

  • این داستان تقدیم به شما سلام .من فرشیدم که بیشتر منو فری صدا میکنن 22 ساله با قد 180 وزن حدود 60 کیلو هستم داستان از اونجا شرو شد که من در دوران بلوغ بودم و تو.اون دوران خیلی دنبال سکس بودم و وقتی دستم به جایی بند نبود مجبور بودم جق برنم سال 89…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من نیما هستم یه کونی که به کونی بودنم افتخار میکنم. همیشه دنبال یک عشق بودم عشقی که نامحدود باشه و الان ان عشق را دارم همان عشق کون دادن زمانی که یک نفر از جنش خودم در اغوشم قرار میگیرد احساس خیلی خوبی میکنم و سکس آغاز میشود…

  • این داستان تقدیم به شما بالاخره بعد از چند وقت کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم این خاطره رو بنویسم و واقعیت داره…   من 22 سالمه و مامانم 48 سال یه زن مومن چادری و نماز خون و عموم 50 سال داره. بابام مسافرت بود و من مامانم تنها خونه بودیم صبح جمعه بود که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من رضاس ٢٠سالمه قدم١٧٩وزنم٧١ اين داستاني ك ميخوام بگم واسه ١ماه پيشه … دختر دايي من اسمش ماراله ٢٥سالشه واز شوهرش طلاق گرفته و تنها زندگي ميكنه البته چن تا خونه با داييم اينا فاصله داره منم بيشتر اوقات ميرم ب داييم اينا سر بزنم پيش اونم ميرم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.من پیمانم و داستانی که میخوام بگم براتون چند سال پیش و زمان مجردی برام اتفاق افتاده… *** من یک دوست داشتم به اسم مجید که از بچگی باهم بزرگ شدیم ولی یک سالیه دیگه باهم رابطه نداریم القصه یک تایپ و تکثیر نزدیک خونمون بود که یک شاگرد…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من عاطفه هستم که داستان سکس از کونم با امیر رو نوشتم اینبار میخوام داستانم رو با مهدی پسر همسایه بگم که مربوط چند روز پیش میشه… *** مهدی یک پسرہ سفید با موهای قہوہ ای20ساله قد بلند و اندام خیلی قشنگی دارہ و چهرہ ی دخترکشی دارہ خونه ی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم عسله قدم 160 و موی بور و چشم سبز و پوست سفیدی دارم کمر باریک و کون قلمبه ی خیلی تابلویی دارم جوری که اگه لباسم تنگ باشه هر مردی کونمو ببینه راست میکنه… القصه… من یه داداش شوخ و شنگ دارم که خیلی دوسش دارم از…