این داستان تقدیم به شما من جوانی ۱۹ ساله تازه دیپلم گرفته بودم در روستایی از شهرستان قیدارخدابنده زندگی می کنیم که فاطی قدم به دودمان ما گذاشت فاطی ۱۷ ساله بود داداشم ۲۶ ساله ازدواجشان سر گرفت از همون اولین باری که فاطی را دیدم عاشقش شدم به دانشگاه رفتم و دانشجوی کشاورزی رشته…
این داستان تقدیم به شما کسانی که خاطرات منو دنبال میکنن میدونن که بنده در مشهد هتل دارم اینو پیش زمینه گفتم برای کسانی که اولین بار خاطرات و داستانهای منو میخونن. *** اگه یادتون باشه گفته بودم که یکی از اتاقهای هتل در اختیار خودم بود و به مسافر نمیدادیم. منم طبق معمول هر…
این داستان تقدیم به شما سلام بیژن هستم 37 ساله اهل هیچ مواد مخدری نیستم گهگاهی مشروب میخورم رو فرمم و زنا منو دوس دارن میگن مهرهی مار دارم در مسافرتی که به یزد، در قم ایستادم صبحانه خوردم تا رفتم راهی شوم زنی بسیار زیبا و شیک پرسید آقا شما سمت کاشان میرید؟ گفتم…
این داستان تقدیم به شما سلام من اشکانم ۲۴ سالمه و این داستان از ۱۲ سالگیم شروع میشه… ما خونمون یه ویلایی عه تو تهران که فقط خودمون توش زندگی میکنیم خانواده من یعنی من و بابام و مامانم خیلی باهم راحت بودیم خیلی یعنی منو بابام با شورت تو خونه بودیم و مامانم با…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم ارشیاست ۲۱ ساله با قدی و هیکل ریز اما مردونه سیبلهای چخماقی دارم خدا از قدم زده عوضش کیرمو اندازه دو برابر دیگران کرده دانشجوی دانشگاه آزاد هستم داداش از خود بزرگترم آرشام ۲۷ ساله تازه چند ماهیه زن گرفته اسمش هما دختری تو دل برو و بسیار…
این داستان تقدیم به شما این داستان از زبان پردیسه. یه جنده ی کوشولو و ملوس… ددیی شهیلم منو بلد بیلون باهم لفتیم زیر پل که ددیی علی هم دیدیم شلام کردیم بعد باهم رفتم نزدیکای خونه وایسادیم ددیی علی اومد تو ماشین و دوفتیم شلام من کیفم رو از روی صندلی های پشت آوردم…
این داستان تقدیم به شما گفت پششتتو کن و رو مبل رو زانو بمون چشمامو با چشم بند بسته بود نمیدونستم میخواد چیکار کنه همیشه همین باعث میشه از هیجان قلبم بخواد از جا کنده شه … نوک انگشتشو آروم کشید رو گردنم -آههههه… وقتی انقدر تشنه وجودش میشم کوچیکترین تماسی به شدت تحریکم میکنه.…
این داستان تقدیم به شما توصیههای محسن برای اینکه چطور زنمان را برای گروپ سکس راضی کنیم! دنبال این هستی که زنت جلوت به یکی دیگه بده و با هم بکنینش؟ فقط این کار رو بکن من کردم جواب داد چند وقت با زنت سکس نکن و دست مالیش کن برسونش به اوج لذت و…
این داستان تقدیم به شما سلام من مردی چهل و پنج ساله و زنم سارا با اسم مستعار 38ساله با بدنی خوش فرم و سینه هفتاد و پنچ و بدنی سفید ازایلام ودوستش مهدی که سیستم فروشی داره مخ زنمو میزنه و باهم قرار میزارن برن بیرون صحبت کنن توماشین ولی باهم رفته بودن خونه…
این داستان تقدیم به شما ادمین: این داستان طولانیه و پانزده سال پیش نوشته شده. سلام ، چند وقتيه با خودم كلنجار ميرم كه بنويسم يا ننويسم . راستش حيفم اومد كه اين داستانو واستون تعريف نكنم . اونم يه داستان سكس خانوادگي . داستان كه ميگم منظورم اين نيست كه واقعيت نداره چون…
این داستان تقدیم به شما پنجشنبه بود و یکمی زود تر از کلاس تعطیل شدم اومدم خونه تو راه دائم به حرفهای سعیده فکر میکردم آخه مگه میشه ؟؟؟ من و اون دوستای قدیمی بودیم و تقریبا هیچ سری با هم نداشتیم . سکس با داداشش ؟ یعنی چه جوری تونستن ؟ چه جوری روشون…
این داستان تقدیم به شما ساختمان پرماجرا سلام و وقت بخیر خدمت تمام دوستان نسرین هستم میخوام اتفاق هایی که تو ساختمون ما افتاده رو براتون تعریف کنم تو چندتا قسمت من متاهلم و یک دختر 12ساله دارم و همسرمم کارمند یکی از ادارات دولتیه من42سالمه و قیافم خوشگل و هیکلم ورزشکاری چون ورزش میکنم…