این داستان تقدیم به شما سلام می خوام واستون ماجرای سکس خودمو هنگامه بگم ولی قبلش یه مقدمه لازم داره راستی اسمم مهدی اهل شیرازم . سال اول دانشگاه بود با دوستام رفته بودیم مرودشت خونه کرایه کنیم. که تو بنگاه دو سه تا دختر با یه مرد امده بودن خونه کرایه کنند. از شانس…
این داستان تقدیم به شما سلام من نسرین هستم 32 سالمه قد 175 و خوش اندام و سایر سینه هام 85. هومن همسر منه و 36 سالشه قد 180 و خوش تیپ. متأسفانه یا خوشبختانه من خیلی گرم هستم و خیلی سکس دوست دارم و متاسفانه هومن برعکس من خیلی سرده هفته ای یک بار…
این داستان تقدیم به شما سال ۷۹ با یه پیکان و کلی لوازم روی باربند رفتیم سفر شمال من،بابا،مادر، ۲خواهر و برادر کوچکم، ۲شب اول محمودآباد جاگرفتیم و هیچ، روز سوم برآن شدیم ک بریم جنگل نور 🙂 اونجا تا شب بودیم و به پیشنهاد یکی قرار شد اونجا توی چادر برزنتی ک آورده بودیم…
این داستان تقدیم به شما سلام من میلادم یه مفعول ۱۹ساله افغانستانی ولی متولد و بزرگ شده ایران با قیافه دخترونه (چون شبیه مامانم استم) بدن بیمو و پوست لطیف و باسن و بدنی خوش تراش! داستان من از دبیرستان و کلاس دهم شروع میشه. الان زنونه پوشی هم میکنم (عکسای کونم رو هم وسطای…
این داستان تقدیم به شما کس زن من تو دهن اون بود و کس زن اون تو دهن من بود . قلبم با تپش می زد . پاهای زنش افسانه را باز کرده بودم ، دستم را زیر کونش برده بودم و زبانم را با حرارت داخل کسش حرکت میدادم . زبانم کامل داخل کصش…
این داستان تقدیم به شما سلام مهناز هستم یه زن پنجاه و پنج ساله با یه جثه کوچیک ۴۲ کیلویی پوست سفید موهای بلند و عینکی و ممههای کوچیک.خیلی ساکت و صلح جو هستم و اصلا دنبال دردسر نیستم. یه پسر و عروس دارم که با هم زندگی می کنیم. عروس خوشگلم اسمش آتناست و…
این داستان تقدیم به شما من نرگس هستم ۳۲ ساله و همراه شوهرم فرزاد در یکی از شهرهای شمال زندگی می کنیم.زندگی خوب و عادی داریم ولی فرقمون اینه که من خیلی شهوتی هستم ولی فرزاد عادی و معمولیه هفته ای یکی دو بار سکس میخواد.۷ ساله که زندگی میکنیم ولی توی یکی دو سال…
این داستان تقدیم به شما صبح جمعه بود و خانم و بچهها چند روزی رفته بودن خونه مادرزنم… از بیرون اومدم و جواد واحد بغلی رو دیدم و احوال پرسی و اونم بچهها ش شهرستان بودن، ساعت ۱۱بود ک آسانسور توی طبقه ایستاد فضولی کردم و از چشمی در دیدم جواد همراه یه زن…
این داستان تقدیم به شما سلام من فاطیما هستم ۱۸ سالمه و این قضیه مربوط به ۱۳ سالگی من میشه. قبلش بگم من با این که ۱۳ سال بیشتر نداشتم ولی از نظر شرعی بالغ بودم یعنی از ۹ سال رد کرده بودم و چهار سال از بیبی دو عالم هم بزرگتر بودم (وقتی اون…
این داستان تقدیم به شما سلام.مستقیم برم سر اصل مطلب من مژگان هستم و دوستم سمیرا دو سال پیش برای تعلیم رانندگی به یکی از آموزشگاه های رانندگی غرب کشور مراجعه کردیم که همون لحظه اول که وارد آموزشگاه شدیم دم در آموزشگاه چشممون افتاد به یه پیرمرد حدود ۶۵ ساله که از دم در…
این داستان تقدیم به شما ندا با چشمان سبز و گیسوان بلوند قدی نسبتا بلند و تناسب بدنی ایدهآل چند ماهی بود (زمستان ۴۰۱) پا به دودمان ما گذاشته بود او زن داداشم شده بود ندا را سالها بود از دور زیر نظر داشتم و با قدمهایش قدمهایم را مچ میکردم از در خونشون که…
این داستان تقدیم به شما لب تخت نشسته بودم، لخت لخت و زهره هم لخت رو من نشسته بود و فیس تو فیس بودیم. پاهاش دوطرف پاهام بود و رو زانو نشسته بود و کیرم تا ته کسش بود. سینههاشو گرفته بود جلوی دهنم و دستاش دور گردن و سرم حلقه بود و منم یکی…