برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام. امروز میخام خاطره کون دادنمو براتون تعریف کنم…   اسمم عماده قد 166 وزن 65 سبزه با یک کون تپل مپل.یک روز از روزهای تابستون قرار شد با یکی از پسرای همسایمون به نام حسین بریم روستاشون.صبح زود رسیدیم اونجا جاتون خای صبخونه رو خونه عموش خوردیم و قرار…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . من اسمم نیماست 18 سالمه الان . بعد از فوت پدرم همه خرج به دوش مادرم بود . اجاره خونه . خرج تحصیل من . خونه و هزار خرج دیگه که خودتون میدونید تو این گرونیا چقدر سخته . همه فامیلای ما بندرعباس بودن به جز چنتا از…

  • این داستان تقدیم به شما من فرهاد هستم 22 ساله ساکن یکی از شهر هایه شمال کشور مادر و پدرم از هم جدا شدن و من با مادرم زندگی میکنم يه برادر کوچیک هم دارم که 16 سالشه از اونجائی که مادر من يه زنه مطلقه هست دوستایه مطلقه زیادی داره منم تا الان موفق…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من آرش هست 18سالمه،قد 178 و وزن70.این خاطره مربوط میشه به یک ماه پیش … *** من یه دوست دارم به اسم مسعود یه پسر خوشگل،سفید،کون ،خوش فرمی داره.یه روز بهش پیشنهاد گی دادم گفتم میای باهم گی کنیم گفت نه اما باچه بدبختی راضیش کردم.گفتم هروقت خونهتون…

  • این داستان تقدیم به شما اسمم امیر هستش. حدودا 16 یا 17سالم بود که این اتفاق برام افتاد اما هنوز گاهی با مرورش کیرم بلند میشه… *** یه روز که مدرسه نمیدونم واسه چی تعطیل بود طرفای ظهر بود که تصمیم گرفتم برم بیرون بچرخم.یه مجتمع بود که از خونه ما خیلی فاصله داشت تقریبا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من علی 21 ساله از مشهد هستم ،داستان مربوطه به پروین زن همسایه رو بروییمون که چون اسم پسرش سعید هست من بهش میگم مامان سعید.. مامان سعید جون یه زن حدود 40 فک میکنم هست ولی با پوست سفید و موهای بلند و قد 165 این زن واقعا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به دوستان.   امیر هستم 37سالمه میخوام خاطره خودمو خواهرزن قبلیمو براتون بنویسم دوازده سال پیش ازدواج کردم دوسالی از ازدواجمون میگذشت بعد از کلی درد سر و دکتر رفتن خانمم باردار شد اما پنج ماه بعدش بچه سقط شد خانمم از نظر روحی روانی بهم ریخت تحت نظر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام امیدوارم ک همه حال خوب و خوشی داشته باشین به چیزایی ک میخواین برسین   این خاطره ک من میخوام بگم برمیگرده به سال 84 زمانی ک من خدمت مقدس سربازی بودم من تا قبل از رفتن به سربازی اصلا با هیچ دختری سکس نداشتم البته موقعیت مکانی (…

  • این داستان تقدیم به شما اولين بارم با پسر خالم بود… اون موقع 15 ، 16 سالم بود پوستم سفيد سفيد و کم مو که خودمم اون يه کم رو ميزدم خيلي ها تو کفم بودن چون گوشتي بودم ولي من اصلا تو فاز اين صحبتها نبودم . با پسر خالم صميمي بودم هفته اي…

  • این داستان تقدیم به شما امیرهستم.17سالمه. تابستون بود.هوا خیلی گرم بود.منم خیلی گرمایی بودم.خلاصه.حوصلم خیلی سر میرفت اصلا نمیدونستم باید چکار کنم.با گوشیم ور میرفتم ک دیدم یهو گوشیم زنگ میخوره.دیدم رضاست جواب دادم گفت سلام خوبی منم گفتم ممنون مرسی گفتم امیر ی زحمتی داشتم گفتم بفرما.گفت مامانم نوبت دکتر داره.گفتم خدا بد نده.گفت…

  • این داستان تقدیم به شما ماریا هستم منو دیگه میشناسید ابایی ندارم که بدم یک جنده یاهرزه هستم که بیشتر از هر کسی که فکرش روکنید هات هستم باخیلی هابودم ازپسربچه بگیر برو تا پیرمردهفتادساله باهاشون بودم این خاطره چندوقت قبلمه .خواب دیدم رفتم تو پارکینگ خونه امون اونجا یه مرده دیدم تابهش گفتم شما کی هستید…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسمه من محمد هستش و بیست و سه سال سن دارم. *** چند وقت پیش که درسم تموم شد بخاطر بی کاری رفتم تو اژانس، بخاطر قدمت و کیفیت سرویس دهی اژانس درامدمم خوب بود. بعد چند ماه کار کردن و پسنداز تصمیم گرفتم یه تایلند برم یه حالی…