برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام من رهاهستم 18سالمه. پدرومادرازهم جداشدن ماتورامسرزندگی میکردیم. یه همسایه مردداشتیم که زنش فلج هستش بزاریدازمامانم بگم 38سالشه اندامش خیلی سکسی هستش سینه های سایز85وکون گردئتپل وسفیدی داره بیشترهم ساپئرت میپوشه ومانتوکوتاه جوری لباس میپوشه که تومجلس ها مردهاروش زوم میشن همین همسایه ما شرکت مهندسی داره یه روزبه مادرم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من رضا هستم 18 ساله از ارومیه دنبال کسی هستم که حسابی دنبال کون باشه از ارومیه و ساپورت کنه مکانم داشته باشه مخصوصا کونایی مثل من که هنو صفرنو باز نشدن من تا حالا نه دادم نه کردم اگه کسی هس لطفا شمارشو بزاره من تا حالا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من رضا هستم35سالمه نزدیک 6 ساله ازدواج کردم و یه بچه هم دارم این داستان که میخوام براتون تعریف مربوط میشه به اولای دوره ی حاملگی زنم اون موقع واقعا وضعم خراب بود خیلی وقت بود با زنم سکس نداشتم و نمیتونستم شهوتم رو کنترل کنم خیلی حالم خراب…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. دانیال هستم، 33 ساله و در کل متوسط ولی بسیار عاشق سکس… زندایی خانمم 26 سالشه و قدی حدود 165 و وزنی حدود65 داره و تو پر و از نظر قیافه هم معمولی ولی جذاب و تشنه و گیرا هستش، من دوسال قبل سکسمون ی شب که خونه پدرخانمم…

  • این داستان تقدیم به شما زهرا دختر همسایمون یه سال از من بزرگتره.اول دبیرستان بود که باهاش دوست شدم.هیکلشم خیلی رو به راهه و اصلا باورم نمیشد که یه روزی بتونم بکنمش تا اینکه شمارشو یکی از دوستام که اونم شماره زهرا رو از گوشی خواهرش تک رفته بود و چون خودش عرضه مخ زدن…

  • این داستان تقدیم به شما سلام .شهاب هستم ۲۷ ساله .این خاطره ی سکس منه با نیلو جون که تو آرایشگاه زنونه کار میکرد… *** بعداز اسبابکشی متوجه شدم کارمند ارایشگاه کنارخونه همیشه منو نگاه میکنه جرات نمیکردم برم جلو .دلوزدم به دریا و پیشنهاد دادمو اشنا شدیم .چون کارم ساختمانی ساریه یه روز زنگ…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان..   این موضوع بر میگرده به وقتی که اولین بار کون و کس دادن زنمو به یه مرده غریبه و کیر کلفت دیدم.. اول از زنم بگم که اسمش مریم . مریم از لحاظ اندام و بدن واقعا کم نظیره و اندامی سکسی داره که هرکسی دوست داره…

  • این داستان تقدیم به شما من احسانم قدم یک و هفتادو پنجه این خاطره رو که میخوام براتون تعریف کنم بر میگرده به سه سال پیش وقتی 16 سالم بود.   یه دختر عمو دارم اون موقع 11 سالش بود اما یه کونی داشت اندازه یه دختر دبیرستانی خلاصه ما تو کفش بودیم که چه…

  • این داستان تقدیم به شما این یک داستان سکسی نیست. اگه دنبال داستان سکسی هستین اینو نخونین. این نوشته بخش کوچکی از تجربه های دردناک زندگی منه که این روزگار سیاه رو برام رقم زده. روزگار سیاهی که جامعه اسلام زده و کثیفی که محصول مدیریت امام زمانه برای امثال من به وجود آورده. یه جامعهِ عقده‌ای…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. همونطور ک از اسم داستان معلومه این یه خاطره گی هست از خودم بگم سروش ۲۵ از اراک …   سال ۸۹ بود که رفتم خدمت بعد از اموزشی ک تموم شد افتادم کاشان تو یگان پاسدار از قضا یکی از همشریام اونجا بود ک ۶ ماه از من…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه. من اسمم مهساست.وزنم 50 قدم 163.ازنظرقیافه همه میگن عالیم ولی من خودموقبول ندارم. خیلی حشریم.اشناییم بامحمد ازیه بازی اینترنتی شروع شد همینجور الکی بهش پیام دادم و طی ی سری اتفاقات باهم دوس شدیم واومدیم توتلگرام.وشماره رد وبدل شد.   قصد دیدنشونداشتم هدفم فقط این بود که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. این خاطره ای که براتون میگم بهترین تجربه زندگیمه با زنی که از شوهرش جدا شده بود تقریبا تو دل برو قد متوسط حدود70 تا 75 کیلو سایز سینه 75 با پوست تقریبا برنزه و کلا ی بدن گوشتی ولی تراشیده و ورزش کاری و عاشق دراوردن ادای پسرها.بعد…