برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها. زنم مونا ۲۸سالشه کونش گندس این کون منو بی آبرو کرده وبی غیرت ازبس گندس .مخصوصا بامانتو کوتاهایی که همیشه میپوشه خیلی تابلوس کونش خوش فرمه جوری که مانتو جذب میپوشه خطته شورتاش همیشه تابلوس ,این کون مونا خانمم همیشه دردسرساز بود برام تو بیرون و مهمانیا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم واقعی م رو نمیگم اما برای اینکه داستان رو بتونم بنویسم خودم رو به نام ” امین ” معرفی میکنم.   من 16 سالم هست و اهل تهران هستم و خانواده ما هم یک خانواده فرهنگی و مثبت هستن و مادرم خودش دبیرهست و پدرم هم توی اداره…

  • این داستان تقدیم به شما باسلام .من رضا هستم .در تهران زندگی میکنم قدم 170 هست و 70 کیلو وزنمه کونم نسبت به بدنم خیلی قلمبه هستش بدنم عین دختراست و مو اصلا نداره…   من از اول به دادن علاقه مند بودم امانمیتونستم یکی رو پیدا کنمو بهش اعتماد کنم تا این که سال…

  • این داستان تقدیم به شما مدتی بود که کون نداده بودم و هر وقت حشری میشدم با خودم ور می رفتم که از نبود اعتماد به این کار روی آورده بودم اون شب کاملا حشری بودم و جایی دعوت داشتم زودتر از خونه زدم بیرون که پیاده روی هم کرده باشم. همین چند روز پیش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من این داستانو نمینویسم که حال کنیم فقط میخام بگم که بچه باز ها که پسر های نوجوون وکم سن رو میکنن خیلی کسکش و آشغالن که آینده یه نفر رو خراب میکنن .من خودم یه قربانیم که تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده انتقاممو از اونایی که منو…

  • این داستان تقدیم به شما این که نیمه‌های شب صدای آه کشیدن خواهرم از اتاق خوابشان به گوش برسد چیز عجیبی نبود. دو ماه بعد از ازدواج هنوز آتش خیلی از زوج‌ها تند است چه برسد به خواهر من که می‌دانستم به طرز بیمارگونه‌ای حشری است. شنیدن صدای دامادمان هم عجیب نبود. پسری خوشتیپ و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.اسم من آرین هستش و این داستان  فاطمس.من 17 سالمه و قد بلند و خوش هیکل و خلاصه تعریف از خودم نباشه خیلی از دوست دخترام اینا بهم میگن.و دختر عمه ی من هم 18 سالشه که البته 8 ماه از من بزرگتره.خلاصه بریم سر اصل مطلب…   تابستون سال…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. این داستان برای تابستون 94 هستش … اسمم محمد، اون موقع 17 سالم بود الان 18 سالمه . قد 169 . کیر : 16 سانت . کلفتیش : 2 انگشت . ی روز جمعه ظهر تا شب قرار بود بریم خونه پدر بزرگم که خونمون از ساعت 11 صبح تا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . امروز می خوام خاطره سکسم با خواهرزادمو بنویسم . اسم من رضاس 30 سالمه قدم 185. تقریبا اندامم متوسطه ولی میگن خوشتیپم . در داستان قبلی راجب سکسم با زهره نوشتم .بعد از برگشتن از خونه آجیم مدام فکرم سمت زهره بود و مث سگ پشیمون و ناراحت…

  • این داستان تقدیم به شما مدتها بود که دلم میخاست با مردی دوست شوم تا بتونم وقتایی که دلم میگیره و احساس تنهایی میکنم با او درد و دل کنم چون شوهرم زیاد با من حرف نمیزد و بیشتر سرگرم کار و بارش بود و وقتی هم که خونه بود بیشتر وقتشو پای تلویزیون بود.…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من لیلا هستش. من 18 سالمه و یه دختر چادری هستم و خواهر برادر ندارم.   من همیشه وقتی حوصلم سر میره به دوستام زنگ میزنم یا بعضی وقتا میرم خونه دوستام و البته اوناهم میان و یه روز گرم تابستون فک کنم آخرای تیر بود و حوصلم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. این دومین خاطره ی منه که میخوام براتون تعریف کنم من مهسا هستمو خاطره ی دومم در مورد لز با سمیرا است البته خاطره ی اولم هم با سمیرا بود ولی این خاطره یه مدت بعد از این که دانشگاهم تموم شد اتفاق افتاد من سه چهار ماهیی بود…