برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام . مريم هستم ٢٩ ساله داستان من بر ميگرده ب دو سال قبل ميخواستم ب إستادم زنگ بزنم شماره اشتباه بهم داده بودن خلاصه زنگ زدم اين اقا كه از صداي من خوشش اومده بود بي خيال نشد تا اينكه باهم دوست شديم ب من گفته بود چهل ساله…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام اين داستان مال دو سه روز پيش قبل سال نو ٩٥ هستش…   اول از خودم ميگم اسمم سينا هستش و قدم ١٨٦ و هيكلى و از خود تعريف نباشه يه كم قشنگ اسم دختر خالم ياسمن هستش و ١٨ ساله و نسبتا يكم چاق البته باسن و سينه…

  • این داستان تقدیم به شما این یه خاطرس نه داستان… من 165 قدمه و 60 وزنم. کونم نسبتا گنده اس جوری که مانتو میپوشم میخواد جر بده مانتومو. تو خیابون که راه میرم محاله یا متلک نگن یا برای یه لحظه هم شده کونمو لمس نکنن. مطمئناً تو محیط کار این قضیه بدتره. تو محیط…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام اسمه من عليرضا ست 27 سالمه اين داستان مربوط ميشه به عيد امسال . الان چند ساليه که بين همه دوستام من ازدواج کردم و متاهلم همسرم پريا از وقتي دوست دخترم بود از نظر پوشش جلوي دوستام راحت بود البته منم سخت گير نيستم از اينکه خوش…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان . اسم من امیره (مستعار) و این داستان واقعیه وبر میگه به دوران 16 سالگیم که داشتم از دبیرستان شبانه روزی برمیگشتم به شهرمون چهار شنبه بود رفت کنار جاده اتوبان تهران مشهد ماشین بگیرم برم مشهد یه سه ساعتی وایستادم دیدم ماشین گیر نمیاد رفتم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.من ۲۴ سالمه. اسمم آرش.. دانشجو ارشدم.. یه خاله دارم ۸ سال ازم بزرگتره. دوتا بچه داره یکی دوساله و یکی۴ ساله.. شوهرشم داخل کارخانه کار میکنه. بعضی وقتا شیفت روزه و بعضی وقتا شیفت شبه.من از اوایل جوانیم تو کف خالم بودم. خالم خیلی باز میپوشه منار من. چاک سینه…

  • این داستان تقدیم به شما کلید رو گذاشتم توی قفل در و با یک چرخش به جهت حرکت عقربه های ساعت در رو باز کردم….. . صدای شیر آب و صدای برخورد قاشق ها با بشقاب ها میومد… . آها!…پریا داشت ظرفا رو میشست….! . فهمید که اومدم داخل……! . شیر آب رو بست و…

  • این داستان تقدیم به شما دوسالیه که با سارا دوستم. دوسال ازم بزرگتره ولی دختر خیلی خوشگلیه که به دست آوردنش برام ساده نبود .17سالم بود که باهاش دوست شدم سال اول شایدم یکم بیشتر رابطه مون کاملا عاشقانه بود و همش قربون صدقه هم میرفتیم تا این که رابطه برام کسل کننده شده بود و…

  • این داستان تقدیم به شما علیرغم اینکه آیدا نسبت به مسائل خانواده من چندان علاقه ای نداشت و حساس و کنجکاو نبود ولی مدتی بود احساس میکردم وقتی حرفی از سجاد پیش میاد آیدا مشتاق و بشاش میشه و دوست داره بیشتر راجع بهش صحبت کنیم یا حتی گاهی اوقات خودش سوالی رو راجع به…

  • این داستان تقدیم به شما يه سالي ميشد كه با محمد نامزد بودم ولي به خاطر درسام قرار بود كه دو سال نامزد بمونيم تو اين مدت يعه سالم محمد همش پيش من بود يا من همش پيش اون بودم تو شركت و خونه شون ولي تا اون موقع اصلا سكس نداشتيم با توافق مامان…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همتون این داستان زندگیه منه. اول معرفی: اسمم مهتابه 20 سالمه قدم 170 و وزنمم 66 هستش.راستش نمیخواستم داستانمو بنویسم ولی توی ذهنم مونده بود و روی دلم سنگینی میکرد پس اومد ک براتون داستان عاشق بودنم رو بگم.هیچ دختری عشق اولش یادش نمیره حتی اگه 100 سال…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به سفرم به امریکا و تجربه ماساژ سکسی که توی شهر لاس وگاس داشتم من اسمم شهابه یه مرد 33 ساله متاهل اهل تهران با قد و وزن و تیپ معمولی ولی همیشه از گرونترین ادکلن ها و لباسهای مارک…