این داستان تقدیم به شما سلام من علی ۲۲ ساله از سمنان داستان سکس با مامانم که از ۲ سال پیش شروع شد و تعریف کنم. من تنها فرزند خانوادم یه خواهر داشتم که تو بچگی فوت شد تو خونه خیلی عزیز بودم مخصوصا برا مادرم. مادرم ۴۳ سالشه و صورت خیلی زیبا و رنگ پوست سفید…
این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها… اسمم سحره 32 سالمه و سفیدم ..قد نسبتا بلندی ندارم .سینه هام 75 و خوش فرمن ولی چیزی که تو بدنم خیلی جلب نظر میکنه کون گنده و خوش حالتمه .خاطره ای که میخوام واستون بگم برمیگرده به دو سال پیش زمانی که تازه از همسرم جدا…
این داستان تقدیم به شما من و زنم تازه جدا شده بودیم من وضع مالی خوبی داشتم ولی همسرم زندگی من را از این روبه آن رو کرد نفهمیدیم چی شد من فقط بدهکاریهای همسرم را میدادم تا اینکه از هم جدا شدیم … *** یک روز صبح که تنها تو خونه نشسته بودم زنگ…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان. اول از خودم بگم اسمم علي و عسلويه كار ميكنم مغازه دارم البته فروشنده ام صاحب مغازه كسي ديگه است الان ٣ساله كه مغازه دارم كار مي كنم ولي تا حالا تو مغازه شماره به كسي ندادم راستي تيپم هم معمولي نه بدنسازي ميرم نه هم ورزشي…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من میلاد هست سه سالی میشه ازدواج کردم با خانواده ای که دو تا دختر بیشتر نداشتن که دختر بزرگشون الان همسر منه من از وقتی ازدواج کردم خواهر زنم که یه سال از همسرم کوچیکتره و چون برادر نداشت با من خیلی راحت دردو دل میکرد البته…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان عزیز. من الان 12 ساله ازدواج کردم و بعد عروسیم یعنی بعد 6 ماه از عروسیم متوجه شدم که شدیدا عاشق خواهر زنم هستم و دیونه وار دوستش داشتم از من 3 سال کوچکتر به هر دری میزدم که بتونم برم تو کارش و باهاش سکس…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من رضاست بیست و سه سالمه تاحالا با چند نفر سکس داشتم و تو روابطم فاعلم .اکثر کیس ها رو از فیس بوک پیدا میکنم .یه بار که داشتم تو فیس پرسه میزدم یکیو دیدم که قیافش به دلم نشست و اددش کردم .سلام دادم و اصلم رو…
این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان عزیز. اسم من رضاس. من یه پسر خیلی خوشگل و تو دل برو هستم و تازه رفتم تو ۱۸. خیلیها میگن شبیه محمد رضا گلزارم. خیلی ها هم میگن شبیه جورج کلونی. یه سریا هم میگن برد پیت. البته من خودم احساس میکنم بیشتر شبیه آرنولدم.…
این داستان تقدیم به شما شب بود که رسیدم تهران نزدیکی ساعت 12، دنبال مسافر خونه می گشتم. راستی یادم رفت بگم من زنونه پوشم و خیلی دلم می خاد مثل زنا لباس بپوشم حتی عاشق چادر هستم اسم مستعار مهسا هست 27 سالمه و اهل شیرازم. *** بگذریم دیر وقت بود که رفتم میدان…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم محمد، الان ۲۱ سالمه و این خاطره مربوط میشه به ۳ ماه پیش…. اول از خودم بگم، من به قول خیلیا بچه خوشگلم حالا شاید نه خوشگل ولی خب حرف مردمه دگ… از چند سال پیش، حدود اوایل راهنمایی به بعد، به خاطر اینکه توپول و سفید…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان . من شایان 19 از یکی وقتی 12 سالم بود به خاطر کار پدرم مجبور شدیم بیایم شیراز . اینجا هیچ فامیلی نداشتیم و من که پسر هات و شیطونی بودم راحت بودم تو شهر و میدونستم کسی منو نمیبینه . از خودم بگم که از…
این داستان تقدیم به شما من 35 سالمه و 5 سال است که ازدواج کرده ام . خواهرزاده خانمم خیلی رابطه نزدیک و خوبی با ما دارد و حتی قبل از ازدواجش شیطونیاش را می دیدم و خبر داشتم ولی به کسی نمی گفتم و ازش خواسته بودم مواظب باشه که کلاهی سرش نره .…