این داستان تقدیم به شما سلام . شایان هستم 26 سالمه . از یه خانواده ثروتمند . لیسانس مدیریت بازرگانیمو به زور از دانشگاه آزاد گرفتم . همیشه با دوست دخترام دنبال عشق و حال بودم . بابام تاحالا 20 بار منو با وثیقه از کلانتری آورده بیرون . خودش کارخانه مواد غذایی داشت .…
این داستان تقدیم به شما يه روز که از سر کار اومدم ، خيلي خسته بودم . تصميم گرفتم برم استخر و راهي شدم اول يکم شنا کردم تو حين شنا متوجه يه مرده شدم که داشت نگام ميکرد يه مرد 45 ساله خوش اندام رفتم جکوزي يکم که اونجا بودم اونم اومد و بعد…
این داستان تقدیم به شما سلام من امیرم و داستانم مربوط به زن همسایمونه سالها تو کف اون بودم… اسمش لیلا ،وتقریبا تپله و سینه های درشتی داره اما کونش خیلی قشنگه و صورتش هم حسابی زیباست من کارم جوری بود که گاها به شهر های مختلف سفر میکردم ولیلا هم با ما رفت…
این داستان تقدیم به شما چند روز بود طرف چپ سینەم درد می کرد. شوهرم اصرار داشت یک راست بروم پیش متخصص قلب و خودش برایم وقت گرفت. دکتر مردی بود که بعد از سن بازنشستگی، در یک کلینیک خصوصی کار میکرد.٦٩ سالش بود. بعد از معاینه و آزمایش و غیره گفت: قلبت چیزیش نیست،…
این داستان تقدیم به شما سلام . من یه دختر خاله دارم که الان ازدواج کرده و من هم همینطور قبل ازدواج من اون به من زنگ زد و گفت که منو دوست چند وقتی با هم حرف زدیم اما من چون خودم کس دیگه ای رو دوست داشتم بیخیال دختر خاله شدم و با…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من شیرین این داستان سکس عاشقانه خودم و شوهرمه … *** من از بچگی عاشق سکس بودم همیشه پورنو میدیدم و قبل از ازدواجم یکمی شیطونی میکردم وقتی ازدواج کردم اول با شوهرم سرد برخورد کردم تا متوجه داغ بودنم نشه ولی کم کم باهاش راحت شدم یواش یواش…
این داستان تقدیم به شما من علی ام ۲۳ سالمه قد ۱۸۳ هیکل خوب.چشما رنگی فیزیک صورتمم خوبه اینا از من بچه خوشکل ساخته که این باعث میشد تا ۱۷_۱۸ سالگی توسط دیگران انگولک بشم که البت همیشه فراری بودم و بخاطره همین زیبایی از بچگی از بیرون رفتن با بچه های همسایه محروم بودم…
این داستان تقدیم به شما داشتم در یک فروشگاه مواد غذائی خرید می کردم. خم شده بودم از توی فریزر بستنی بردارم. کسی از پشتم رد شد و دستش را کشید روی باسنم. یکه خوردم ولی فکر کردم اتفاقی بوده است. دیدم پسر جوانی دارد میرود. دور و برم را نگاه کردم، کسی آن نزدیکیها…
این داستان تقدیم به شما یه روز وقتی که از سر کار میومدم خونه سر راه تا برسم خونه همش چشم میخورد به زن و دخترهایی که توی خیابون رفت و امد میکردن با اون تیپ های خفن و ساپورت وهمه شون اندامشون رو ریخته بودن بیرون .کون های برجسته با اون سینه های تپل…
این داستان تقدیم به شما خیلی وقت بود که به رفتارهای دوستم سانازوشوهرم مشکوک شده بودم همیشه حواسم بهشون بود اوایل خیلی سعی میکردن کسی متوجه رفتارشون نشه ولی بعدن کم کم می دیدم دوستم ساناز در زیر چادری که سر می کردعمدن لباس های تنگ و یا تی شرت می پوشید تا برآمدگی های…
این داستان تقدیم به شما سلام من محمود هستم 19 ساله اهل تهرانم… *** داستان مال وقتی هست که 13سالم بود.و چهره خوشکلی داشتم درسم هم خوب بود .یه معلم ریاضی داشتیم که 32سالش بود و قد بلندی داشت و به بچه های خوشکل کلاس توجه میکرد . یه روز دم در مدرسه منتظر بودم…
این داستان تقدیم به شما چند روز بود که “یانه” منزل ما کار میکرد. همیشه کارهای خانه مارا او انجام میداد. از کارتعمیرات در و دیوار گرفته تا نصب و تعمیروسایل برقی. ٤٨ سالش بود ولی نست به سنش جوانتر میزد. ما معمولن کلید منزل را بهش میدادیم میرفتیم بیرون. شوهرم می رفت کار و…