این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من رامينه، بيست و پنج سالم هست از شيراز و ليسانس رشته ي تربيت بدني هستم،قدم ١٨٠ هستش، از نوجواني تا بيست سالگي بسكتبال كار ميكردم و تو اين پنج سال در رشته ي بدن سازي فعاليت دارم و تعريف از خود نباشه حسابي بدنمو اوردم رو فرم.…
این داستان تقدیم به شما سلام به دوستان عزيز. اين داستان سكس خشن و مهيجه ديروز عصر با شوهرمه و ضمنا اين دومين داستانمه و قبلا يك بار ماجراي اولين سكس با شوهرم رو براتون نوشتم كه حدود يك ماه پيش اومد تو سايت، هدفم از نوشتن هم اينه بدونين كه ميشه با همسر جان…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من اولین باره که داستان مینویسم و امیدوارم کسایی که مثل من از زنونه پوشی و همجنس گرایی خوششون دوس داشته باشن این داستانو و اوناییهم که خوششون نمیاد ایراد از من نیست البته تمایل به جنس مخالفمم دارم ولی خب تو زمونهی ما و تو کشور ما تنها…
این داستان تقدیم به شما سلام این اتفاق که مینویسم مربوط به هفته قبل میشه… *** من امید هستم 27 سالمه بچه تبریز قضیه از اونجا شروع شد که یه روز دوست خواهرم که تو شهرستان بودن اومد خونه ما تا با خواهرم روی پایان نامشون کار کنن وشب موند تو خونه ما.ما دوتا اتاق…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه . من سامان هستم 34 ساله با قد 183 ورزش کار البته چن سالی میشه دیگه ورزش نمیکنم واسه همین یکم شکم دارم . کارم ایجاب میکنه ماهی یک بار برم استانبول یکی از خاطرات سفرمو واستون میگم راستی یادم نرفته بگم غلت املایی زیاد دارم فوش ندینا…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه. خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به یکسال پیش… *** من یه آژانس دارم که به خاطر اینکه منشی ندارم اکثر مواقع خودم دم دفتر هستم یه روز یکی از راننده های سابقمون بهم زنگ زد و گفت راننده میخوای گفتم آره کی هست…
این داستان تقدیم به شما سلام. این تجاوز به مامانم وخانومم جلوی چشمای من اتفاق افتاده… *** من مهدی 20 ساله،خانومم مریم 17سالشه،قیافه اش خوبه اندامش لاغر ومانکنیه خیلی دختر شاد وباحالیه،خیلی خوش لباس وشیک میگرده،البته خیلی سکسی نمیپوشه،تواین یه سالی که عروسی کردیم هیچ چیزی ازش ندیدم،خیلی صادقه هرچی میشه بهم میگه،دوسه بار براش پیش اومده…
این داستان تقدیم به شما سلام.این داستانی تعریف میکنم مال دوره دبیرستانمه… *** یه هم کلاسی داشتم اسمش محمود بود. من و محمود بچه خوشکلای کلاس بودیم و همچنین از نمره پایینا و شرای کلاسمون بودیم. روزا زودتر از همیشه جیم میزدیم…گاهی اوقات میرفتیم توی پارک و از دخترای دبیرستانی شماره میگرفتیم…گاهی اوقاتم میرفتیم سر…
این داستان تقدیم به شما سلام. این خاطره برای دوران دبیرستان منه… *** اون موقع 15 یا 16 سالم بود .من نسبت به پسرای همسن و سال خودم خوشگل تر و قیافم بیشتر به دخترا میخورد به همین خاطر اکثر پسرای کلاس دنبال اذیت کردن من بودن منم رفیق و دوستی نداشتم .تا این که سال…
این داستان تقدیم به شما سلام نرگس هستم و تازگیا با این سایت اشنا شدم. هیکلم خوب و نرماله چهره ام قشنگه یعنی همه ازم تعریف می کنند . من سرکار میرم توی یکی از مراکز شلوغ شهرمون و بواسطه کارم زیاد ادم مختلف میبینم… *** یک روز یه پسرقدبلند و چهارشونه امد دفترمون، نگاه…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من شایانه قیافم بد نیست قدم هم متوسطه… *** من از بچگی یه دوست داشتم به نام سهیل از وقتی که یادم میاد همو هی دست مالی می کردیم وقتی بچه بودیم که از چیزی سر در نمیووردیم می گفتیم دودول بازی هر وقت همو میدیدیم تا تنها…
این داستان تقدیم به شما سلام. من هلیا هستم 21 سالمه… *** دوازده یا سیزده ساله بودم بر سر اتفاقی که برای خانواده ام افتاد مجبور شدیم که یک ماه خونه خاله ام باشیم منو مامان و خاله ودخترخاله ام و یک میهمان ناخوانده که دوست مامانم بود داخل حال میخوابیدیم وشوهرخاله ام که خدایش…