برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام. داستانی که براتون مینویسم مربوط به یه هفته قبله، این کونی‌که‌ کردم اولین کون پسری بود که کردم‌ امید وارم دوست داشته باشین … *** من سبحانم‌ از یه خونواده ی کاملا مذهبی و 18 سالمه . امسال پیش میخونم . مصطفی (همونی‌که کونش گذاشتم ) این سایتو یه سال…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان شهوتناک میخوام تنها سکسی که تا حالا کردمو براتون تعریف کنم. .. *** اسم من ارمان یه پسر21 ساله با قد معمولی 173 ولی چهره ی خوبی دارم و تعریفشو زیاد شنیدم. داستان از اینجا شروع شد ک با دوستام رفته بودیم مرداویج دور دور و دخترا رو…

  • این داستان تقدیم به شما هفته ی دوم دانشگاه بود که برای اولین بار دیدمش تا اونموقع کم دوست دختر نداشتم ولی خب اینو که سر کلاس دیدم دست و دلم لرزید جوری که خودکار و کاغذ رو گذاشتم رو میز و تا آخر کلاس داشتم فقط نگاه میکردمش یکی دوبار هم چپ چپ نگاه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من اسمم شهابه 18 سالمه اما تو این خاطره 17 سالم بود قدم حدود 188 و وزنم84 بدنمم خوب بود چون از 16 سالگی بدنسازی کار میکردم.الناز مستاجر ما یه زن 37 ساله با قد حدود 170 و وزن 60. کونش از فیل هم بزرگتر از پنبه نرم تر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به دوستان اسمم طاها هست و ۱۸۳ سانت قد و۸۲ کیلو وزن دارم و الان که داستانو می‌نویسم ۲۴ سالمه و مربی بدنسازی هستم..ولی وقتی وقایع داستان اتفاق افتاد من ۱۷ سالم بود و مثل هر نوجوون دیگه ای هیکل عضله ای دوست داشتم و فقط سه جلسه در…

  • این داستان تقدیم به شما شادا ( این سلام مدل جدیده از “درود” هم با انرژی تره، عربی هم نیست) *** من امید هستم 27 ساله از تبریز پسر شلوغی نیستم ولی خوب دیگه….قضیه از اونجا شروع شد که من داشتم تو کوچه داخل ماشینمو با شامپو فرش میشستم که یهو چشم به یه دختر…

  • این داستان تقدیم به شما همین امشب فقط امشب فقط هم بغض من باش…همین امشب فقط مثل خود عاشق شدن باش… در آوار همه آینه ها تکرار من باش…همین امشب کلید قفل این زندون تن باش… *** توی قطار نشستم ساعت دوازده و نیم شبه. ایستگاه بعدی مردی سوار قطار میشه و بدون توجه به…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم امیره 27 سالمه. قد 185 وزن 83. کلا بدک نیستم. سال 91 فوقمو گرفتم رفتم سربازی و 93 برگشتم. یه کار پیدا کردم مشغول شدم. یه کم که وضعم خوب شد خانواده گیر دادن که برات زن بگیریم منم که اصلا تو این فکرا نبودم. خلاصه هی فشار…

  • این داستان تقدیم به شما حدود 2 سال پیش مجبور شدم طلاق بگیرم و برای کارای خونه هم هم یه دختر اورده بودم که کارامو انجام بده.دختره اسمش سمیرا بود هر دفعه که میومد من نبودم صبح میمود تا شب خونه ام میموندیه روز یکی ازهمسایه هامون بهم زنگ زد گفت که چرا انقدر مرد…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه . اسم من ناصره و خمونمون تو یه روستا دور از شهره. برای رفتن به شهر باید میرفتیم سر جاده اصلی و میرفتیم شهر . این خاطره در سن 16 سالگی من اتفاق افتاد . میخاستم برم خونه عمو که یه چند روزی اونجا بمونم اون روز…

  • این داستان تقدیم به شما حامد هستم از شیراز. پارسال اردیبهشت ماه بود.من سیزده سالم بود. راستی‌ مامانم سی سالشه… *** اون زود ازدواج کرده بود. قد بلند ولی نه لاغر. کون و سینه بیرون زده و خوش تراش. و قیافه ای که هر کسی رو یاد سکس میندازه. از هشت سالگی ژیمناستیک میره. منم از…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه. من از بچگی عاشق یه دختر عموم بودم که 4-5 سال از من بزرگتر بود. توعالم بچگی uاشقش بودم و دلم میخواست زنو شوهر بشیم.تو بازی ها هم خودمو زیاد میمالوندم بهش.ولی خب چه فایده؟تا اومدم حالیم بشه و بزرگ بشم و بتونم و بفهمم سکس چیه…