برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما اسمم متین هست من ی خاله دارم به اسم حمیده 33 سالشه هیکلش خیلی قشنگه کون گردی داره ک من اکثر موقع ها از کون میکنمش.راستی من 23 سالمه اون اوایل ک تو کف خالم بودم همیشه ب یادش جق میزدم خیلی مذهبی هستش ی بچه داره 7 ساله ب…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام.   عید سال ۹۴ بود یک اقا وخانم خوشگل باتیپ اندمی زیبا وارد مغازه من شدن وشروع به پرسیدن قیمت لوستر وساعت دیواری شدن وبعد نیم ساعتی خرید کرده و رفتن اینم اضافه کنم که خانم خریدار که من اسمشو میزارم زیبا چون خیلی زیبا بود از اول…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من آرمان هستم 17 سالمه و ساکن کرج 175 قدمه و 60 وزنمه و قیافه ی نسبتا خوبی دارم میرم سر داستان من چندباری با پسرداییم که همسنمه گی داشتم و رابطمون دوطرفه بوده ولی تو کون هم نمیکردیم و فقط لاپایی تو فیلم های گی که میدیدم از…

  • این داستان تقدیم به شما سلام بکس. من کیان هستم. 20 سالم هست و دانشجو ام و در کنار داشگاه کلاس زبان هم میرم…   همکلاسیام هم همه بالای 25 دارن همشونم مرد هستن. چون فشرده کلاس زبان میرم بعضی روزامون میخوره به روزای دخترا. من یه پسر سر به زیر و معمولی ام نه تیپ…

  • این داستان تقدیم به شما سلام این داستانه یه قسمته کوچیکی از زندگیه منه .قسمتی از زندگیم که نمیدونم خوب بود یا بد. احتمالا یکم طولانی میشه چون همه چیزو باید بگم… *** برای سفر رفته بودم شمال با پدر مادرم با یه دختری که مال همونجا بود آشنا شدم دختر خوبی بود ولی نمیخواستم مخشو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. با خوندن داستان های این سایت ترغیب شدم که داستان اولین رابطه جنسیمو براتون تعریف کنم… *** سال دوم دبیرستان بودم. چون قد و هیکلم بلندتر و ورزیده تر از بیشتر هم سن و سالام بود همیشه به عنوان مبصر کلاس انتخاب می شدم. کلاسمون بزرگ بود و من…

  • این داستان تقدیم به شما حامد هستم بچه جنوب. ما امارات زندگی میکنیم. بابام چن تا مغازه داره. وضعمون عالی. من پانزده سالم بود. مامانم سی سالش بود. چون زود ازدواج کرده. دو تا برادر سه و شش ساله هم داشتم. اینم بگم تو ساختمونی که زندگی میکنیم ایرانی اصلا نیست. اکثرا اروپایی و لبنانی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. حامد هستم. 29 ساله. خواهرم فریبا 35 سالش که دوتا بچه داره. یکی دیگه خواهرم روزا 18 سالش که دو ماه پیش ازدواج کرده. فریبا دوتا بچه داره. آیدا که 14 سالشه. گلی که 3 سالشه. فریبا چون خونشون نزدیک ما بود اکثر اوقات خونه ما بودن. شوهرشم چون بقالی…

  • این داستان تقدیم به شما چند سال پیش یه فروشنده داشتم که خیلی تو کار دختر بازی و این حرفا بود. من خودم زیاد تو این نخا نبودم و سرم به کارم گرم بود. یه روز که با هم صحبت می کردیم الکی الکی قرار شمال با هم گذاشتیم. به پویا گفتم تو که می…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من امیرضا هستم 18 ساله.   من از اوایل راهنمایی بیشتر عاشق نگاه کردن مردهای سن بالا بودم.تا اینکه اول دبیرستان توسط یکی از همکلاسیهام که گی بود و از رفتار من فهمیده بود من گی هستم برام توضیح داد و فهمیدم اوضاع از چه قراره ولی به…

  • این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها. این اولین داستانمه. واقعی… *** ماجرا مربوط به موقع اول راهنمایی هست که تازه محلمون عوض شده بود (تو محله قبلی واسه اولین بار کون دادم ،و ادامه پیدا کرد)و تو محل جدید زیاد دوست نداشتم تا اینکه با هم کوچه ای ها اشنا شدم،از قضا یکیشون…

  • این داستان تقدیم به شما داستان این بود که با پویا و مونا و مهسا چهار تایی رفتیم شمال و اینم اتفاقات روز دوم…   صبح که بلند شدم کاملا شارژ و سرحال بودم. سکس همزمان دیشبم با این 2 تا دختر خوشگل و شهوتی احساس خیلی خاصی برای من به وجود آورده بود. مدام…