این داستان تقدیم به شما سلام. داستان من برميگرده به زمانى كه من سيزده،چهارده ساله بودم مثل همه اكثر پسرها تو اين سن تازه راه بيرون از خونه رو ياد گرفته بودم و بعد مدرسه تو كوچه و محل با بچه محلها به بازى و تفريح مشغول ميشديم. دوستان من همگى از من بزرگتر بودن…
این داستان تقدیم به شما همه چيز از وقتي شروع شد كه به دنيا آمدم. اولين بار وقتي دكتر با دستهاش منو از شكم مادرم درآورد و دو تا زد دركونم به جاي گريه گفتم:آخ كس كش. دكتر يك لحظه جاخورد.اما بعد فكر كرد يكي از پرستارهاست و منو زمين گذاشت و بعد از دعوا…
این داستان تقدیم به شما محله ی ما یه محله ی قدیمیه ، آدماش همه همدیگه رو میشناسن ، خیلی کم بینمون غریبه رفت و آمد میکنه ، یه جورایی همه ی آدماش با هم آشنا و رفیق اند… *** یادمه حدود سه سال پیش بود که خبر ازدواج مهرداد محله رو پر کرده بود…
این داستان تقدیم به شما سلام،این داستان مربوط به گی و همجنس بازی هستش … *** من اسمم فرشید هستش یعنی دوستانی که باهشون ارتباط سکسی داشتم منو به این نام میشناختن،این داستان مربوط میشه به سالها پیش،اون موقه من اول دبیرستان بودم و تازه اول نوجونیم بود و حسابی هم جیگر بودم. چون شیفت بعدازظهر…
این داستان تقدیم به شما وقتی که با شیما اشنا شدم ۲۴ سالم بود و اون ۳۴ سال. یه دختر سیزده ساله داشت. از شوهرش دو سالی بود جدا شده بود. تو ی روز پاییزی که بارون به شدت میبارید سوارش کردم.بعد از کمی صحبت ازش اجازه گرفتم شمارمو بهش بدم تا باهم اشنا بشیم.ی زن…
این داستان تقدیم به شما خونه تنها مونده بودم و ميخواستم بهش بگم اونم بياد. زنگ زدم به شمارش،برداشت بهش گفتم خونه تنهام بيا پيشم،اونم گفت باشه ساعت سه اونجام…. رفتم دلستر تاک گرفتم ريختم تو دو تا مشروب خوري ،قبلشم سوراخم رو تميز کرده بودم. استرس داشتم اگ بياد و خونمون ياد بگيره برام…
این داستان تقدیم به شما درود به همه ی دوستان من کُس های زیادی رو کردم و تموم این کردنها رو مدیون دو چیز هستم اول اینکه به طرز حسادت آوری شاد و خوشحال هستم و دوم کیر بزرگم! اگرچه قدم زیاد بلند نیست و 171 سانتیمتر قدمه ولی کیری بزرگ دارم. از همون سنین…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه. نوال هستم. البته اسم واقعی نیست اما اسم مستعار هم نیست. در واقع از 12 سال پیش که رفتم دبی این اسمو رو خودم گذاشتم. چون میگفتن شبیه یه خواننده عربی به نام نوال هستم. من یه فاحشه یا جنده حرفه ای هستم و حدود 20 ساله…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من 25 سالمه وقدم 175و وزنم 72. قضیه از اونجایی شروع شد که خواهرم مینا یه روز که از خواب بیدار نشده بود رفتم اتاقش تا لباسامو از کمد بردارم و برم سر کار تا وارد اتاق شدم دیدم لحاف همه جای بدنش و پوشیده بجز صورتو کونش…
این داستان تقدیم به شما من الان 34 سالمه و بیشتر از 11 ساله دیگه ندادم میخام روند کونی شدنمو بگم هر چند که از قبل زمینه شو داشتم و تو مدرسه بچه ها اساسی منو دستمالی میکردن و یکی شون هم منو خونه خودشون چند بار لخت کرد ولی کونی شدنم بر میگرده به…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه . من فرزانه هستم 33 سالمه. آرایشگرهستم. دوساله از همسرم جدا شدم.خدارا شکر وضع مالیم خوبه و به قول دوستام قشنگم. بگذریم.من قبل ازدواجم که منجر به طلاق بعد 3 سال زندگی مشترک شد با یه پسری بنام محسن دوست بودم که واقعا عاشق هم بودیم.تو…
این داستان تقدیم به شما کونی از کونهای دخترای محل نمونده بود که من نگاییده باشم . هیجده سالم بود و سال آخر دبیرستان درس می خوندم . یعنی همون پیش دانشگاهی . دخترای محله همه دوستم داشتند . یا من اونا رو می آوردم خونه مون یا میرفتم خونه اونا . از کون دوازده…