این داستان تقدیم به شما سلام به تمامی دوستان حشری این داستان کردن کس دخترداییم هست اول از خودم بگم من محمدم باقد۱۷۸وزنم۷۸ ودختر دایم فک کنم قدش۱۶۹این دور برا بود وزنش هم ۶۰میشد سال۱۳۹۴بود روز مادر یا همان روز زن من چون قبلش زیاد کار کرده بودم مامانم دید که حوصله ام سررفته و…
این داستان تقدیم به شما سلام من لاله هستم حدود سه ساله ازدواج کردم اسم شوهرم حسام و خیییلی دوسش دارم… از اونجایی که من معمولا سر کار هستم و شوهرم هم کارش خیلی زیاده کمتر باهم هستیم ، من کلا ادم ادم گرمی هستم اما چن وقتی بود که دیگه وقت سکس کردن رو…
این داستان تقدیم به شما از هفت سالگی یادمه همیشه بابام با مادرم مشکل داشتن باهم.بابام شکاک بود.رابطشون تا چهار سال بعدش همینطور بود که دیگه مادرم واس همیشه رفت.من موندم با بابام و فقط تو عید و تابستون مادرمو میدیدم.راستی یادم رفت بگم رضام.۲۰ سالمه.پدرم الان پنجاه سالشه مادرم چهل مادرم قبل از این…
این داستان تقدیم به شما شیفتم تمام شده بود شیفتم را به پرستار بعدی تحویل دادم درست یادمه کهشب سردی بود باد سرد درست در مقابل من بود باران هم نم نم شروع به بارشکرده بود و قطراتش گونه هایم را نوازش می کرد پالتویم رامحکم در آغوش گرفته بود و به راهم ادامه میدادمگوش…
این داستان تقدیم به شما تابستون بود و يكدفعه با خانواده جور شد كه همراه تور بريم استانبول . وقتي به استانبول رسيدم همه چيز جلوي چشمام مثل فيلماي خارجي بود. زماني كه از فرودگاه ميرفتيم به سمت هتل ليون مردم و خيابونا مدام رو مخم بودن و منو ذوق زده ميكردن . (خانوما با…
این داستان تقدیم به شما اسمم رضا هست و 18 سالمه.تاحالا نه کسیو کرده بودم(چه پسر چه دختر)نه به کسی داده بودم.چون نمیتونستم با کسی رابطه برقرار کنم.توی سایت ها هم اصلا دختر نیست فقط پسر هست و گی. راستش از حدودای 3-4 سال پیش می شد ک من خیلی دلم میخاست یه پسر بکنم.نه…
این داستان تقدیم به شما جمعه عصر ساعت حدودا 6 بود که زدم از خونه بیرون یه فروشگاه عطرو ادکلن نظرمو جلب کرد رفتم تو فروشنده اش یه دخنر حدودا 22 ساله بود که قد کوتاهی داشت اما خوشکل بود و آرایش غلیظی داشت که واسه من که مدتی بود چیزی به پستم نخورده بود…
این داستان تقدیم به شما سلام محمدم و ۲۴سالمه. ماجرایی که میخوام تعریف کنم مال حدود یک سال پیش هست یعنی دو هفته بعد پیشنهاد ازدواج با سمانه… *** سمانه دوسال قبل ی ازدواج ناموفق داشت ومطلقه بود و ما عاشق هم بودیم.. ک هم سن هم بودیم!ولی کلا خونواده من به هیچ وجه راضی…
این داستان تقدیم به شما سلام. داستانی که میخوام بنویسم مربوط به سکس خشن شوهرم تو اوج عصبانیتش با منه… *** من اسمم شیداس و قیافه جذاب و خوشگلی دارم و قدم 1 و 71 وزنم68..شوهرم اسمش سیناس و قد190 و وزن80..سینا حسابی خوشگل و جذابه..چشم ابرو مشکی و پوست سفید .ما شش ماهه که…
این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان. این داستان من مربوط به دو سال پیشه … *** من خواهری دارم بنام محدثه قدش 170 وزنش 70 خوش هیکا 20 ساله تو پر با باسن پهن و برجسته سفید و سبز اسسم من رضا هستش از زمانی که فهمیدم سکس چیه و داستان سکسی…
این داستان تقدیم به شما سلام به دوستان حشری سال ۱۳۹۴تو فصل تابستون بودیم مشغول کار کردن تو باغ بودم که دیدم یک ۲۰۶اومد داخل باغ دیدم که عمو و زن عموم و دختر عموم هایم اومدن عموی من تو تهران زندگی میکنه و هرسال ۲یا۳بار میاد شهر ما دختر عموی بزرگم زهرا۲۳سالش بودودخترعمویی که…
این داستان تقدیم به شما سلام … حسینم ۱۸ سالمه (ظاهرمم معمولی ) ی رفیق از بچگی باهاش بودم اسمش سجاده بچه خوبیه اما یکم تش باد میده. *** ی روز داشتیم تو شهر راه میرفتیم همون متر میکردیم منم به سرم زد گفتم سجاد بیا بریم زبان سرا الکی به بهونه ثبت نام و…