این داستان تقدیم به شما من یه عکاسم و البته گی تو روزنامه همشهری کار می کنم. و کارم بسیار افتصاحه چون وقتی میام از یه مرد سیاسی عکس بگیرم ناخودآگاه از قسمت کیرش عکس می رم و یه شب تو شلوعی های برجام تنها عکسی که به روزنامه رسید مال من بود جواد ظریف…
این داستان تقدیم به شما آذر خواهر زنم حدود هفت ماه بود که با شوهرش قهر کرده بود ،بیشتر این مدت توی خونه ما بود ،بواسطه همین رفت وآمد مداوم خیلی راحت شده بودیم ،کم کم لباس پوشیدنش جلوی من راحت شده بود هرچند در حضور خانمم رعایت میکرد ولی چون به مرور اتفاق میافتاد…
این داستان تقدیم به شما نزدیک امتحانا بود و توی انتشارات مشغول کپی کردن جزوه هایی بودم که از دوستام گرفته بودم . انتشارات شلوغ بود انصافاً ؛ برگه های کپی شده رو داشتم مرتب میکردم توی دستام که دیدم یه دختر بلوند فوق العاده خوشکل که تاحالا ندیده بودمش با عصای زیر بغل داره…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی سکسیا. اسمها رو مستعار میگم. اسم خودمو میزارم سمیه. مامانم الهام. خالم ساناز. من هجده سالمه. مامانم 35. خالم 24. من چارده سالم بود کون دادم. پانزده سالگی از جلو اوپن شدم. مامانم هم اعتراضی نداره. خودش هم دوست پسر داره. خالم مجرد و جنده تلفنیه.…
این داستان تقدیم به شما سلام. من عارف هستم الان 28 سالمه این خاطره مربوط میشه به سه سال پیش… *** من تا همون 3 سال پیش اصلا سکس رو تجربه نکرده بودم دانشجوی رشته پزشکی بودم تقریبا درسمم داشت تموم میشد ولی با اینکه خیلی دوس داشتم با یه دختر سکس کنم تا اون…
این داستان تقدیم به شما سلام به تمام دوستان . پیمان هستم از مشهد… *** حدود ۱۰سال پیش خونمونو عوض کردیم و یک خونه بزرگتر که بالای شهر مشهد بود خریدیم منتها چون یک مقدار پول کم داشتیم خود صاحب قبلی خونه با کسری پولمون طبقه همکفو رهن کرد حدود یک هفته از اسباب کشی…
این داستان تقدیم به شما پسرک نچسب همچنان با نگاه هرزه اش به من زل زده بود. کلافه شده بودم. اشکان و پریسا هم در آن تاریکی و دود میرقصیدند. انقدر نوشیده بودند که حالا حالاها انرژی داشتند. تنهایی کلافه ام کرده بود. کاش اصلا نمی آمدم. نگاهم دوباره به چهره ی منفور پسرک هیز…
این داستان تقدیم به شما وارد سالن خانه شدم… دیدم سه نفر خانم چاق وبا هیکل درشت با مانتو و بدون روسری کنار هم روی مبل بزرگ نشته اند اکرم خانم را شناختم ولی دو نفر دیگر از خانم ها را نشناختم. به همگی سلام کردم و برگشتم تا ببینم راحله خانم کجاست که…
این داستان تقدیم به شما اسم من بابکه. این ماجرای سکس من با نازی خواهرم و زنداییم هست که مربوط میشه به هفت سال قبل… *** اون موقع خواهرم 12سالش بود و من 14 سال تا قبل از سکسم بانازی سالهای قبل تو خونه و بیشتر وقتی تنها میشدیم باهم شوخی میکردم اون وقتی من حواسم…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسمم ترانه هست و 23 سالمه دانشجوی پرستاری هستم و الان سال اخره تا یک ماه دیگه مدرکم رو میگیرم و دیگه به آزادی هام باید پایان بدم . از ظاهر خودم بگم : دختر لوندی هستم (تعریف از خود نباشه ولی واقعا جذابم) قدم 160 وزن 48 و…
این داستان تقدیم به شما پلاک 23 ، با اخم و تنگ کردن چشمانم سعی داشتم تا بلکه بتوانم اسم کوچه را بخوانم اما با نور کمی که چراغ سر خیابان به وجود اورده بود تلاشم بیهوده بود . هیلدا برو ببین ادرس درسته ؟ هیلدا پیاده شد و بعد از چند ثانیه با اشاره…
این داستان تقدیم به شما سلام. من دلارام هستم .قدم 178سانتی مترو موهام خرمایی است و سفیدهستم.بقول پسرا سرخ وسفید . بدنم سفیدوباربی است . وکیل هستم … *** قضیه برمیگرده به زمانیکه من یک پرونده حانواده داشتم وموکلی به نام زهرا .م ، باهمسرش سرمسائل زناشویی مشکل داشت و وقتی دفترم آمدتوفلکه دوم صادقیه…