برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما من پویا هستم 16سالمه تو شهرمون همه منو بچه خوشتیپ و باهیکل سکسی میشناسن … *** چند وقت بود که فقط با دایی اکبرم رابطمون صمیمی شده بود منم باخودش به نیروی انتظامی می برد منو هم تو جمع دوستانه هاش میبرد.. تا اینکه یه روز مامان رفته بود خونه…

  • این داستان تقدیم به شما اسم من ارشیاست 15 سالمه و کلاس نهم هستم. این داستان داستان اولین باری هستش که کرده شدم. همه چیز از کلاس کامپیوتر مدرسه شروع شد.در کلاس کامپیوتر پشت هر میز دو نفر میشینن . جاها رو هم خود معلم تعیین میکنه…   وقتی من رفتم و پشت میز نشستم…

  • این داستان تقدیم به شما صبح یکی از روزهای تابستون – تابستونی که من بین اول و دوم راهنمایی بودم – توی پذیرایی داشتم با برادرام بازی می کردم که مامانم اومد پیشمون و بعد از همراهی مختصری با ما در بازی کردن، تلویزیون رو روشن کرد و برادرام رو نشوند پای برنامه کودک تا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان این داستان نیست بلکه یه واقعیته و برمیگرده به 20-22 سال پیش… *** وقتی که 10-12 سال بیشتر نداشتم. تو کوچه ها بازی میکردیم و پسربا عموم که همسنم بود در حد لاپایی سکس داشتم که زیادتر پشتم به او میبود. یکی از روزها 3-4 پسر همسایه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه کسایی که این خاطره منو میخونن من اسمم مهدی هست… *** من تو یه شهر کوچیک زندگی میکنم. شهری که همه همدیگه رو میشناسن و بزرگترین سرگرمی ما جونای شهر مواده شهری هست که هیچ جای سرگرمی نداره. جوانای این شهر دو دسته اند یا دختر باز…

  • این داستان تقدیم به شما ساعت دو ظهر بود و وسط تابستون داشتم از دانشگاه برمیگشتم خونه و دانشگاهمم وسط کویر بود و انقدر درگیر چیزای چرت و پرت بودم توی زندگی که کارشناسی ناپیوسته که باید توی چهار ترم پاس بشه توی ده ترم تموم کردم خلاصه زندگی بد رو مخ شده بود و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت شما دوستان من اشکان 23  از یه شهرستان نسبتا کوچیک تو خراسان رضوی هستم .من 3 تا زن عمو دارم که از بین اینا آخریشون که اسمش مهنازه از زمانی که به بلوغ رسیدم میل سکسی من بوده . من نه میدونم وزنش چنده نه قدش نه سایز…

  • این داستان تقدیم به شما سلام..من پارسا هستم.این داستان مربوط میشه به همین امسال… *** من 16 سالمه و امسال اول دبیرستان بودم..اول اینو بگم که من یه پسری هستم با چشای سبز،قدم 173 و تپل و خیلی هم خوشگل… چند وقت پیشا با یه نفری آشنا شدم به اسم محسن…محسن یه پسر هیکلی بود که…

  • این داستان تقدیم به شما ظهر یه روز تابستونی با مامان تو خونه تنها بودیم وقت نهار صدام کرد و از اتاق اومدم بیرون و نشستیم سر سفره مامان روبه روی من نشست هیکل بیستش که نسبت به سنش که 43 ساله عالیه صورت و بدن گوشتی و سفید سینه 85 کمر باریک مثل این…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان اسم من فرشیده خیلی دلم میخواست این خاطره خودم رو براتون بگم… *** من 18 سالمه پسر خوش هیکلی هستم. بر عکس بقیه  که اکثرا وضع مالیشون خوبه،اوضاع ما جالب نیست. به خاطر همین من و مادرم کار میکنیم. راستی یادم رفت بگم پدرم سال گذشته یه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها من پیمان هستم الان 27 سالمه ولی خاطره ای که میخام بگم مال زمانیه که پیش دانشگاهی بودم اون موقع ها ما سال چهارم نداشتیم پیش دانشگاهی داشتیم . من اصلا تو فاز سکس و دوس دختر و این مسائل نبودم چون اون سال ها نه موبایل…

  • این داستان تقدیم به شما نميدونم تا حالا تو مخمصه ايي گير كرديد كه نه راه پس نداريد نه راه پيش. تو اين ماجرا ميخواهم ماجراي خودمو كه تو همين حالت گير كرده بودم رو تعريف كنم كه اصطلاح عاميانه اش اينه كه مثل خر گير كردم تو گل… *** مدتي قبل وقتي وقتي داشتم…