این داستان تقدیم به شما * -الو خانم سرلک ، لطفاً سه تا فنجون قهوه بیارید اتاق من ! و نگاهش را با لبخندی از سر شوق به چشمان فتانه دوخت. دخترک سعی کرد با متانت از نگاهی که حس کار و همکاری توش نبود ، فرار کنه ، برای همین با انگشت اشاره به…
این داستان تقدیم به شما سلام… من هستی ام. 18سالمه و اولین خاطره ای که میخوام بنویسمش. 13سالم بود که با یه پسر جذاب دوست شدم قیافه معمولی داشت اما شیکمش شیش تیکه بود و خیلی هیکل جذابی داشت… من اون موقع ها میخوابیدم تو حموم و آبو با فشار هدایت میکردم رو کسم و کلی کیف…
این داستان تقدیم به شما سلام این خاطره ای که میخوام تعریف کنم مربوط میشه به سال 87 تا 88 یه روز با دوستم ساحل چالوس بودیم و از هوای خوب دریا لذت میبردیم که متوجه دو تا دختر شدیم که یکیشون خیلی آمار میده خلاصه پا شدم و رفتم کنار دستشو باهاش صحبت کردم…
این داستان تقدیم به شما سلام دارم خدمت همه ی دوستان . اسم من جواده قدم 182و وزنم 75 و25 سال سن دارم آدم منطقی، یکمی هم خجالتی هستم مثلا وقتی میخوام با زنی یا دختری حرف بزنم سرخ میشم این داستان که می خوام براتون تعریف کنم برمیگرده به 5 سال پیش که حتی…
این داستان تقدیم به شما سلام. تصمیم گرفتم که داستان اولین سکسمو که چند ماه پیش برام اتفاق افتاد رو برای شما بگم خب من همین اول بگم که اسمم مهدی و قدم 182 وهیکلمم درشته و 17 سالمه فیسمم خوبه و رشته تجربیم خب بریم که از اول براتون داستنمو بگم… *** من خیلی…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستای گلم. میخوام داستان سکسمو با ی دختر بلوچ به اسم سیما بگم که دوسه سالی میشه اتفاق افتاده… *** من یه مدت بود نیم باز نصب کرده بودم تو گروهای چت با یه دختر آشنا شدم.که خودشو سیما معرفی کرد.من هم اسمم سامان هستش بعد یه مدت چت کردن…
این داستان تقدیم به شما سلام به دوستانی که درد افرادی مثل من رو درک می کنن و اُمیدوارم هیچ اِنسانی دچار بیماری من نشه… اگر اِشکال اِملا ای هم داشته باشم ببخشید به خاطر بیماریم هستش میرم سراغ حقیقت زندگیم… من 32 سال دارم و بیماری آرپی یا همان بیماری شبکیه چشم و…
این داستان تقدیم به شما من یه دختر 17 ساله عاشقه سکس چت و لز و این چیزام ولی هر دختر و یا پسری عاشقه سکس واقعیه ولی خب ایرانه و این مشکلات بکارت و کلا همشون با هم اذیت کنندس ما هم رو میاریم به سکس چت (خخخخ کلا اینجوریه) واقعیت تلخه … ***…
این داستان تقدیم به شما نمیدونم داستانمو از کجا شروع کنم! اصن چی شد که کار به اینجا کشید! شاید همه چی از اونجا شروع شد که شیرین برای راضی کردن من به رفتن به همایش نجوم مجبور شد که به دروغ بگه مونا میخواد که تو بیای… *** خلاصه هر جوری که بود بالاخره…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان. سال گذشته یعنی سال 93 من تو یه روز گرم تابستان داشتم با ماشین میرفتم سمت آهنگری محلمون که دیدم تو پیاده رو یه کس خیلی خوب با یه بدن توپ داره میره. خیلی دلم میخواست بیوفتم دنبالش اما چون محلمون بود ضایع بود. واسه همین…
این داستان تقدیم به شما سلام. من 30 سالمه و زن دارم و دوتا خواهر زن که وسطیه طلاق گرفته ولی خیلی اندام سکسی داره یه روز که خونه مادر زنم رفتم خواهر زنم که اسمش الهامه تنها بود با هم خیلی راحت بودیم اون روز تا در رو باز کرد دیدم تازه از…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من ۲۲ سالم بود که حرفه ای کون دادم . یکی از دوستان دوران دانشگاهم که اتفاقا همشهری هم بودیم قبلا باهام رابطه داشت اما اجازه نمی دادم کیرش رو بکنه توم ، خلاصه چند وقت بعد از فارغ التحصیلی خبری ازش نداشتم تا اینکه هوسش رو…