برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما اسم من حسامه 19 سالمه قدم بلنده سفیدم و عاشقه سکس با زنای جوون شوهردار…   یه مامان دارم سفیدو نازه اندامی عالی…همیشه با یادش جق میزدم وقتی میرفت حموم صدام میزد که پشتشو بمالم سینه هاشو میگرفت ولی از پشت خطه باسنش دیده میشدو منم همش حواسم اونجا بود یه…

  • این داستان تقدیم به شما فرح خانوم از سکس زده شده بود، میگفت شب اول ازدواجمون شوهرم بدون هیچ مقدمه ای سر کیرش رو گذاشت دم کوسم و هل داد داخل، شوهرم بلد نبوده یکی اینجوری گفته بوده بهش، این احمقم عینا همو رو تکرار کرده بود، این شد که از سکس از همون شب…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام به دوستان شهوت بالا. قضیه ای که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به حدود 9 ماه پیش که حیفم اومد شما شهوتناکی ها نخونینش… *** من یه خواهر زن دارم از خوشگلی چیزی کم نداره هیکلش هم عالیه نه چاق نه لاغر پوست سفید و خلاصه حسابی کردنیه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . ازخودم بگم محسن 181قد 68 وزن سفید موخرمایی.موضوع برمیگرده به سال 89 یه زن همسایه مابود بیوه سبزه قدمتوسط چشم مشکی به نام ف که همیشه من محوش میشدم … *** خانم ف چادری آرایش خییییلی ملایم جوراب شیشه ای موهای پاشونمیزد بامارفت وامد پیدا کرده بودن بادوتابچه…

  • این داستان تقدیم به شما این داستان داستان زندگی خانمیه که الان به عنوان منشی در شرکت من کار می کنه. اسمش رها هست و 28 سالشه انصافا زن سکسی و زیبایی هست. پوست روشن و کاملا صاف، بدن لطیف و قد بلند و بدون مو و صدای کاملا نازک و دخترانه با این که حدود بیست…

  • این داستان تقدیم به شما با مشت محکمی که به کمرم خورد درد در کل بدنم پیچید. صورتم مچاله شد و فریاد ” آخ” از گلویم خارج شد. – قوس بنداز نمیتوانستم، درد زیادی را تحمل میکردم. چهار دست و پا نشسته بودم و او از پشت وحشیانه آلتش را در واژنم حرکت میداد. وقتی…

  • این داستان تقدیم به شما من تو یه خانواده سطح پایین بدنیا اومدم. کوچیک بودم که پدرم فوت کرد و مادرم با عموم وصلت کرد البته به عنوان زن دوم…پسر عموم سعید که حالا برادرم حساب میشد خیلی زیاد بنده رو مورد لطف و عنایت دست و پاش قرار میداد!به طوری ک کل محل خبر…

  • این داستان تقدیم به شما یادمه اون روزا سی سالی رو سن داشتم. یه چندسالی بود درسمو تموم کرده بودم و یه آلونکی واسه زندگی اماده کرده بودم. خسته و کوفته از ماشین پیاده شدم و خواستم درب پارکینگ رو باز کنم، بحث و جدلم با رئیس کلافم کرده بود. تو حال خودم بود که یه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت تموم دوستای گلم. خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به شروع رابطه ی احساسی و جنسی که هنوز هم بعد 1سال ادامه داره. شاهین هستم. 23 سالمه، قدم 181. از خیالی وقت پیش بسکتبال بازی میکنم واسه همین بدنم نسبتا رو فرمه…. بگذریم.ارتباطم با دخترا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان عزیز… اسمه من ارمانه و 22 سالمه تهران زندگی میکنم و عاشق سکسم… یه زن دایی دارم خیلی نازو خوشگلو سفیده…اسمش ساراس تقریبا 34.35 سالشه ولی هنو بچه نداره راستش من از 16 سالگی با یادش جق میزدمو کلی حال میکردم اونام تهرانن و زیاد خونشو میرم… یادمه…

  • این داستان تقدیم به شما هر وقت منو یه جایی میدید میومد و گوشم رو میگرفت و باهاش ور میرفت، صد بار بهش گفتم نکن کوسکش این چه کاریه میکنی… روی تختش که میرفتم دیگه هیچی، مدام دستش و میبرد پایین و با کیرم ور میرفت، هر چقدر هم دستش رو پس میزدم بازم دست…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی بروبچ شهوتناک من محمدم 20سالمه این داستان رو که دارم براتون مینویسم کاملا واقعیه راستش خودمم دهنم وا مونده چون سکس با زنداییم رو اصلا باور نمیکردم.بریم سر اصل داستان…   من محمدم اهل شمال سه تا دایی دارم که اخرین داییم یه زن داره به…